چکیده:
بحث جعل از جمله مسائلی است که در دوران پیش از اسلام مطرح نبوده است و ریشههای آن را میتوان در دوران شیخ الرئیس یافت،هرچند ایشان نیز بهطور روشن به آن نپرداخته است. گروهی معتقدند که ریشههای این بحث را در عبارات شیخ اشراق به عنوان اولین کسیکه بهطور مبهم و غیرمشخص بهاین بحث پرداخته است میتوان یافت.البته شایانذکر است که نخستین کسیکه بهطور متقن و روشن به این بحث پرداخته، میرداماد است و سرانجام شاگردش،ملا صدرا این بحث را به صورت مستقل بیان کرده است. واژهء جعل در لغت و قرآن و همچنین در فلسفه دارای معانی مختلفی است و از دیدگاههای مختلف دارای تقسیماتی است که در مقاله به آن پرداخته شده است. البته شایان ذکر است که اختلاف دیدگاه در این خصوص موجب آثار و تبعاتی در دیگر مباحث فلسفی از جمله،فاعلیت نفس،فاعلیت خداوند و...شده است.
خلاصه ماشینی:
"در جعل تألیفی،جاعل موضوع را دارای محمول و محمول را به موضوع اعطا میکند و نسبت در این میان بهطور مستقل موردتوجه قرار نمیگیرد،بلکه معنای حرفی است و بالتبع و بالعرض جعل میشود و اگر موضوع و محمول و نسبت بخواهند بهطور مستقل جعل بشوند،جعل تألیفی به جعل بسیط تبدیل میگردد و نسبت در اینصورت معنای حرفی نیست،بلکه در حد ذات خود ماهیتی از ماهیات ذهنی و یا خارجی است و دربارهء این ماهیت،نحوهء وجود آن و همچنین احتیاج آن به جاعل باید بحث جدیدی مطرح شود،آنگاه در آن بحث آنگونه که برهان اقتضا نماید به مجعولیت ماهیت یا وجود آن و همچنین مجعول نبودن ذات و ذاتیات و لوازم ضروری آن برای ذات حکم شود (میر داماد،ص 992).
بنابراین،شهید مطهری تقسیمبندی جعل به بسیط و مرکب را زیر سؤال میبرد و با توجه به گرایش اصالت وجودی و حرکت جوهری،فقط معتقد به جعل بسیط است و جعل بسیط را دارای دو قسم میداند و اقسام این جعل را چنین بیان میکند: جعل بسیط دو قسم است:یکی جعل وجود ثابت و دیگری جعل وجود سیال و در آنجا که جعل وجود سیال است در مراحل مختلف معانی و ماهیات کثیر اعتبار میشود و شئون و جلوات متعدد پیدا میکند و ذهن کثرتساز انسان مرتبهای را از مرتبهء دیگر و جلوه را از متجلی جدا میسازد و به صورت شیء مباین اعتبار میکند (شرح مبسوط منظومه،ص 612)."