خلاصه ماشینی:
"او در آن زمان چهار رمان نوشته بود The Under Groundcity (شهر زیرزمینی) The Rabbits Umberella (چتر خرگوش)،رمان بینظیر Lie Down in Darkness (نشسته در تاریکی)و Race Rock گزارشگری که چهل سال پیش با استایرن در کافهء کوچک پاتریک گفتوگو کرده بود،چهل سال بعد در سمت سردبیری همان نشریه و بار دیگر در نیویورک با وی به گفتوگو نشست و همان سوالها را باز هم از وی پرسید.
آیا ترجیح میدادید یک نوازندهء پیانو یا گیتار باشید تا نویسنده؟مطمئنا این فکر باید به ذهن شما خطور کرده باشد؟ خیر،فکر نمیکنم استعدادش را داشته باشم،اگرچه هنوز میتوانم ساز دهنی بزنم،استعدادی که وقتی تقریبا شش ساله بودم به دست آوردم.
در گفتوگوی اولتان،ما پرسیدیم که چطور نوشتن یک رمان را آغاز میکنید-با طرح Plot یا با شخصیت Character -و شما گفتید با شخصیت،آیا هنوز هم همینطور است؟ این سوال خوبی است و من خوشحالم که آن را تکرار کردید،چون فکر میکنم نهایتا شخصیت شرط لازم داستان است.
نویسندگی آنچنان کار مشکلی است که ما باید نویسندگانی نظیر خودمان را حمایت کنیم،نه اینکه آنها را رها کنیم- وقتی یکی از نویسندگان همدورهام با یک کتاب خوب ظهور میکند،من بینهایت لذت میبرم،زیرا این بدان معناست که بین تمام چیزهای دیگر،کلام مکتوب نیرو میگیرد.
بیشتر نویسندگان فقط برخی از نیازهای درونی خود را به صورت نوشته درمیآورند،و اینکه من فکر میکنم پاسخ این است.
در حقیقت فکر میکنم بیشتر آنها باید گفته باشند:«چرا خود ما این کار را انجام ندادهایم؟»این همهء دلخوری و رنجش به همین دلیل پیش آمد.
فکر میکنید چرا اینطور است؟ فکر میکنم یکی از دلایلی که کارهای من در فرانسه تا این حد مورد استقبال قرار گرفت،ترجمهء بسیار خوب آنها بود."