چکیده:
دارای تفاسیر متعدد است،ولی در عین حال،معنایی واحد بوده و صرفا با مصداقی واحد مورد توجه بوده است.اما به نظر میرسد که براساس مراد کلی کانت از این اصطلاح مبنی بر«انجام دادن تحویل و چرخش اساسی و انقلابی در فلسفه»،و نیز طرح نظریههای بنیادی در موضوعات مختلف توسط وی و به علاوه تأثیرگذاری چشمگیر آن نظریات در دورههای پس از او،میتوان هم«معنای»انقلاب کپرنیکی را وسعت بخشید و هم«مصادیق»متعددی را در آرای کانت برای آن در نظر داشت. این نوشتار سعی بر آن دارد تا به نحو اختصار،برخی از چرخشهای اساسی و انقلابهای نظری کانت را در عرصه فلسفه مطرح سازد.
خلاصه ماشینی:
"مهمترین نکتهای که به نظر کانت در تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است،عبارت از مسئله موضوعیت دادن به فاعل شناسا در امر شناسایی و بررسی فلسفی آن و برقراری تعامل و تعادل میان ذهن و عین،براساس آن است.
2. آیا کانت در انقلاب فلسفی خود را انکار نکرده است؟آیا این ادعا به دور ذهن میگردد،سبب انکار عالم خارج و ایدهآلیسم نمیشود؟ برای توضیح نظر کانت میتوان نکات زیر را در نظر داشت: کانت از طرفی در توصیف پروژه فلسفی خود در خصوص تحلیل و تعیین سهم فاعل شناسا در امر شناسایی،آن را بدین صورت بیان کرده است:«تاکنون فرض میشد که سراسر شناخت ما باید خود را با اشیا و متعلقها هماهنگ سازد...
درصدد ایجاد این هماهنگی(براساس اصل تطابق)بوده است ولی در فلسفه کانت ذهن و ظرفیتهای آن به عنوان نقطه شروع کار فلسفی انتخاب شده و مقولات متافیزیکی در معنایی مهمترین نکتهای که به نظر کانت در تاریخ فلسفه مورد غفلت قرار گرفته است، عبارت از مسئله موضوعیت دادن به فاعل شناسا در امر شناسایی و بررسی فلسفی آن و برقراری تعامل و تعادل میان ذهن و عین، براساس آن است.
بدین وجه علم طبیعی محض به واقع وجود دارد و اکنون مسئله این است که آن،چگونه ممکن است؟»31 انقلاب چهارم:موضوع فلسفه،پرداختن به مظاهر سپهر انسانی کانت با انتخاب علم به عنوان نقطه آغازی یقینی برای کار فلسفی خود،این ایده را وارد اذهان فیلسوفان کرد که زمان آن فرا رسیده است که موضوع فلسفه را میوههایی بدانیم که بر درخت انسانیت روییدهاند،یعنی توسط اندیشه و عمل انسانی و در قالبی معین تعین یافتهاند و در سپهر انسانی به ظهور و کمال رسیدهاند."