چکیده:
دکتر کریم مجتهدی دانش آموخته فلسفه در دانشگاههای فرانسه یکی از پیشگامان در زمینهء آشنایی ما با فلسفهء جدید غرب شناخته میشود.وی با آثاری چون افکار کانت و فلسفه نقادی کانت سهم به سزایی در معرفی و شناخت فلسفه او دارد.دکتر مجتهدی به تازگی کتاب فلسفه در آلمان را توسط پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی منتشر کرد که در این اثر نیز به کانت و دیگر فیلسوفان آلمانی از لوتر تا نیچه میپردازد. آشنایی ایرانیان با فلسفههای جدید غرب،پدیدارشناسی روح برحسب نظر هگل،چند بحث کوتاه فلسفی، دربارهء هگل،و فلسفهء او،دکارت و فلسفهء او،دونس اسکوتوس و کانت به روایت هایدگر،سید جمال الدین اسدآبادی و فلسفه او،فلسفهء تاریخ و...عناوین برخی از آثار منتشر شدهء او را تشکیل میدهند.آنچه در برابر شما قرار دارد،متن گفتوگوی ما با این استاد بزرگ فلسفه است.آشنایی ما ایرانیان با کانت طی یک صد و پنجاه سال اخیر به سه مرحله قابل تقسیم است: مرحله اول آشنایی مقدماتی است که در فاصلهء سالهای 1242 تا 1315 اتفاق میافتد.در این مرحله کنت دوگوبینو به عنوان وزیر مختار دولت فرانسه در ایران با دو کتاب خود که هم زبان فارسی را به خوبی میدانست و هم عمیقا فلسفه جدید غرب را میشناخت،به معرفی کانت پرداخت. مرحله دوم آشنایی ایرانیان با فلسفه غرب که یک آشنای عمومی و تاریخی است،در فاصلهء سال 1316 تا 1361 اتفاق میافتد با کتاب ایدهءآلیسم کانتی ابو الحسن شعرانی و به دنبال آن سیر حکمت در اروپای محمد علی فروغی و ترجمهء بخش کانت از کتاب تاریخ فلسفهء کاپلستون توسط منوچهر بزرگمهر. مرحله سوم که آشنایی ایرانیان با فلسفهء جدید غرب،تخصصی و مستقیم است،طی ربع قرن اخیر با پرداختن به کانت در ایران چه به لحاظ کیفی سیری پر شتاب داشته است.آثاری که در این مرحله تولید و منتشر شده از مجموع آثار دو دورهء گذشته بیشتر و عمیقتر بوده است.به یک معنا کانتشناسی علمی در ایران در این دوره آغاز میشود.در این دوره مهمترین آثار کانت مانند نقد عقل محض،نقد عملی،مابعدالطبیعه اخلاق، تمهیدات و نقد قوه حکم با ترجمههای قابل اطمینان به فارسی منتشر میشوند.
خلاصه ماشینی:
"من تصور میکنم خواه ناخواه هرکس اگر به نحو جدی بخواهد به فلسفههای جدید غرب بپردازد،ناگزیر است به فلسفهء کانت به عنوان یک نقطهء عطف در فلسفه توجه کند.
اگر فیخته به فلسفهء اخلاق کانت توجه کرده،اگر شلینگ به فلسفهء هنر کانت توجه کرده، برای اینکه شلینگ در نهایت گفته،هنر ارغنون علم است،یعنی منطق علم است،آن وقت هگل به همان فلسفهء نظری کانت توجه کرده که در درجهء اول اهمیت است و در تفسیرهایی که از آن به دست میدهد،واقعا درخشان است که البته در اینجا موضوع بحث ما نیست،در جای دیگر در این زمینه بحث کردهام و نوشتهام و باز هم کتابهای دیگری در این مورد در دست تألیف دارم.
کدام یک از آنها با اندیشههای کانت در همه یا بخشی از ابعاد آن همخوانی بیشتری دارند،و کدام تفکر فلسفی مستقیما در برابر اندیشههای کانت قرار دارد؟ این جنبههای آموزشی را که عرض کردم اگر در نظر بگیرید،هیچ فلسفهء معاصری به نحوی از انحا نمیتواند با کانت ارتباط نداشته باشد،یعنی همهء این فلاسفه که شما از میان فلاسفهء عصر جدید نام ببرید،بالاخره با کانت ماندهاند،این را در نظر بگیرید،یکی از متفکران واقعا مطرح در قرن بیستم که من با گرایش و فعالیت سیاسیاش کاری ندارم.
*حالا پس از گذشت یک صد سال از آشنایی ما با فلسفهء غرب،کانت چه جایگاهی در جامعهء امروز ما دارد؟ وضع امروز نسبت به گذشته خیلی بهتر است و الآن اگر دقت کنید سالی یکی-دو ترجمه از آثار کانت که در دانشگاههای ما تدریس میشود به چاپ میرسد،و این نشان میدهد که توجه خاصی به کانت در جامعه ایران وجود دارد."