چکیده:
بیشک تلاش برای بیان مظاهر تاریخی،فرهنگی و اجتماعی هر سرزمینی از دغدغههای همیشگی مردم همان سرزمین و گویای عمق نفوذ قلمرو وطن خواهی و میهن دوستی آنان است.این موضوع بنابه خاصیت هنر و ادبیات که آمیخته با انواع ظرایف و نکته سنجیهاست و با احساس و شور در ورای تفکر و شعور ممزوج است،در نمودی گستردهتر و همراه با طیف اثر گذاری بیشتر در تمامی اعصار و قرون جلوهگری کرده است. در ادبیات سرزمین ما و به ویژه شعر،موضوع وطن با پشتوانهء کهن تاریخ و تمدن آمیخته شده و آثاری که در این حوزه به ثبت رسیده گنجینههای ارزشمندی از تقارن احساس،هنر،تفکر و تعقل است.این آثار هم نمایان کنندهء روح ملی و حماسهء جمعی است و هم سرگذشت دفاع از کیان و عزت ایران. در ادبیات مشروطه و به خصوص شعر نیز با توجه به اهمیت مفهوم وطن در انقلاب مشروطه و پیوند متقابل حوادث تاریخی و اجتماعی با این موضوع،نگاه شاعران به موضوع وطن و بازتاب این موضوع در شعر آنان در خور تأمل است. در شعر عارف قزوینی،شاعر معروف دوره مشروطیت،نیز مفهوم وطن بازتاب گستردهای دارد.او به لقب«شاعر ملی ایران»مزین است و این لقب به راستی زیبندهء عارف و شعر اوست. در این مجال نگاهی گذرا به بازتاب مفهوم وطن در شعر عارف قزوینی میافکنیم.
خلاصه ماشینی:
"او مدرسه را به عنوان محل علم آموزی،که خوب رسالت خود را ادا نکرده،در جهل ایران مقصر میداند و از دارالفنون انتظار آباد کردن ایران را دارد: چو بوم شوم از آن مرز و بوم خیزد جهل همای دانش در کشوری که تخم نهاد به سرنگونی ضحاک جهل تیره شود همیشه علم ازین پس چو کاوهء حداد خراب کشور ایران ز دست مدرسه گشت مگر دوباره ز دارالفنون شود آباد(همان،ص 022 و 12) -جمهوری و قدرت مردم او«جمهوری»و قدرت مردم را عامل موفقیت میداند و قدرت افسانهای اساطیری چون فریدون،قباد،جمشید و سلسلههایی،مانند کیانیان را ناشی از حضور مردم در کنار آنها و نیز تأیید مردم میداند: همیشه مالک این ملک ملت است که داد سند به دست فریدون،قباله دست قباد مگوی کشور جم،جم چه کاره بود،چه کرد؟ مگوی ملک کیان کی گرفت،کی به که داد؟(همان،ص 991) او در شعر«آتش جمهوری»،نیز از آن به عنوان عاملی در مقابل سلطنت که ویران کنندهء ایران است یاد میکند و راه نجات ایران را فراگیر شدن جمهوری میداند: شعلهء آتش جمهوری ایران باید اول از دامن تبریز به تهران گیرد دود این شعله طرفدار قجر کور کند شررش تا به سر تربت خاقان گیرد دودمانی که ازو مملکتی شد ویران گو چه باقی است کزین کشور ایران گیرد؟ کشوری را که شه از دیدن او بیزار است پولش از کیسهء ملت به چه عنوان گیرد؟(همان،ص 202) -بیگانگان و خائنان،لزوم مبارزه هر وقت ز آشیانه خود یاد میکنم نفرین به خانوادهء صیاد میکنم یا در غم اسارت جان میدهم به باد یا جان خویش از قفس آزاد میکنم(همان،ص 501) حضور بیگانگان و خیانت خائنان به کشور،در کنار تبعات این حضور و آن همراهی،از موضوعات مهم در شعر این دوره است،که خود گواه عمق دردهای حاصل از اوضاع نامنظم ایران است: به مرگ راضیام از وضع نامنظم ایران ز پا فکنده مرا سخت غصه و غم ایران دیار کاوه لگدکوب اجنبی بود آوخ کجاست«سام»و چه شد«گیونیو»و«رستم»ایران به انگلیس که تلبیس اوست برتر از ابلیس فروخت خاک وطن را وزیر اعظم ایران(همان،ص 121) شاعر در این ابیات که در مخالفت با قرار داد 9191 سروده شده است،ضمن انتقاد شدید از اوضاع بد کشور و غصه و غم حاصل از آن،فقدان اسطورههای نجات دهندهء میهن را فریاد میکشد و از فروختن خاک وطن به انگلیسی،که تلبیسش از ابلیس برتر است، گله میکند."