چکیده:
ی دیگری هدف عشق قرار میدهد.بسیاری از هنرمندان،شاعران و نویسندگان از برتری هنری خود در برابر دیگران دفاع کرده؛این موضوع در اشعار و آثار بازمانده از دورههای اولیهء رواج و گسترش زبان و ادب پارسی تا قرن هشتم شدت بیشتری دارد.اکثر شاعران به مفاخره و ستایش از خود پرداخته و جلوههای گوناگون این هنر را به نمایش گذاشتهاند،اما هیچ شاعری به اندازهء خاقانی در اینگونه دعویها تند نرفته است.وی در اشعار خویش مکرر به خودستایی پرداخته و بر قدما و معاصران طعنه زده،خود را برتر از آنان شمرده و دیگر شاعران را ریزهخوار خوان معانی و عطسهء خود دانسته است. هنگامی که اثری از دیدگاههای گوناگون مورد ستایش قرار میگیرد؛این اثر حتما تعالیم خاصی دارد که مقبول همگان واقع میشود و اگر مفاخره و ستایشی هم باشد در خور آن شاعر است که میتوان حافظ،غزلسرای بزرگ فارسی،را مثال زد.حافظ در اکثر غزلیات به ویژه در بیت آخر و تخلص،سخنان خود را بالاتر از دیگران میداند،ولی در این دعوی صادق است و شایسته خودستایی،زیرا که قبول خاطر و لطف سخن او خداداد است.
خلاصه ماشینی:
"ابو العباس مروزی در قصیدهای به مطلع: ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین گسترانیده به جود و فضل در عالم بدین میسراید: کس بر این منوال پیش از من چنین شعری نگفت مر زبان پارسی را هست تا این نوع ببین7 ابو زراعه معمری،دیگر شاعر هم عصر رودکی در مقام مفاخره میسراید: اگر به دولت با رودکی نمیمانم عجب مکن سخن از رودکی نه کم دانم اگر به کوری چشم ببافت او گیتی را ز بهر گیتی من کور بود نتوانم هزار یک زان کو یافت از عطای ملوک به من دهی سخن آید هزار چندانم8 این گویندهء نامور و استاد به هنرهای گوناگون خود،از جمله کمانداری و کمند اندازی،بربط نوازی،شطرنج بازی،نردباختن،اسب تاختن،میپرستی و قلم زنی و شعرگویی مینازد و جالب این است که همه را با بیانی شیرین و نمکین،هنرمندانه و خودستایانه عرضه میکند و چنین میسراید: ای آنکه نداری خبری از هنر من خواهی که بدانی که کیم نعمت پرورد اسب آر و کمند آر و کتاب آر و کمان آر شعر و قلم و بربط و شطرنج و می و نرد9 منجیک ترمذی سخن خود را چون عسل شیرین میداند: هر چند حقیرم سخنم عالی و شیرین آری عسل شیرین ناید مگر از منج01 ادیب صابر شعر خویش را با شعر حکیم ابو محمد بن علی خسروی سنجیده، وی شاعر دربار زیاریان و متوفی سال 383 است: در تو ای تاج معالی عالی آید شعر من همچو در شمس المعالی شعرهای خسروی11 در مسمطهای منوچهری اثری از خودشیفتگی در معنای نارسیسم نیست؛تنها قصیدهای که منوچهری خود را در آن ستوده،قصیده 43 از دیوان اوست."