چکیده:
اگرچه منطقهگرایی از اوایل دهه 1950 در ادبیات روابط بین الملل مطرح شد،اما تحلیل موضوعات منطقهای خاورمیانه و خلیج فارس تا اواخر دهه 1960 توجه این گروه از نظریهپردازان را به خود جلب نکرد.از سوی دیگر،باید تاکید داشت که نظریهپردازان اولیه منطقهگرایی،تمامی تلاش خود را بر سازماندهی اراده سیاسی رهبران منطقهای برای مشارکت اقتصادی کشورها متمرکز کردند؛درحالیکه منطقهگرایانی که موضوعات خاورمیانه و خلیج فارس مورد توجه و تحلیل قرار داده بودند،رهیافت خود را برای سازماندهی مدلهای همکاری امنیتی طراحی کرده بودند.اگرچه فرآیندهای منطقهگرایی در خاورمیانه و خلیج فارس رویکرد امنیت محور دارند،اما تاکنون شکلبندی امنیتی مشخص مورد،پذیرش واحدهای سیاسی آن قرار نگرفته است.چنین وضعیتی را میتوان عامل اصلی شکلگیری«معضل امنیتی»در منطقه دانست.هریک از رهیافت های ارایه شده براساس شکلی خاص از معادله قدرت،رفتار و امنیت سازماندهی شده است.در این مقاله تلاش میشود تا رهیافتهای متعارض امنیت منطقهای در خلیج فارس شده و در ادامه شرایط گذار از«معضل امنیتی»و نیل به الگوی متوازن در امنیتسازی منطقهای خلیج فارس بررسی شود.در تبیین این موضوع رهیافتهای تعارضگرا،تعادلگرا،تنظمگرا و انتقادی هدف ارزیابی قرار میگیرند.
خلاصه ماشینی:
"از سوی دیگر،باید تاکید داشت که نظریهپردازان اولیه منطقهگرایی،تمامی تلاش خود را بر سازماندهی اراده سیاسی رهبران منطقهای برای مشارکت اقتصادی کشورها متمرکز کردند؛درحالیکه منطقهگرایانی که موضوعات خاورمیانه و خلیج فارس مورد توجه و تحلیل قرار داده بودند،رهیافت خود را برای سازماندهی مدلهای همکاری امنیتی طراحی کرده بودند.
این امر بیانگر آن است که نویسندگان یاد شده از رهیافت فرار رئالیستی استفاده کرده و هرگونه سیستم امنیت منطقهای خلیج فارس را برمبنای مولفههای ژئوپلتیک منطقه و ضرورتهای استراتژیک بین المللی معرفی میکنند.
ازاینرو،وی امنیت، سیاست و نظم منطقهای در خلیج فارس را تحت تاثیر همکاریهای متقابل ایران،کشورهای موثر منطقهای و امریکا دانسته و تعادل را حاصل شرایطی تلقی میکند که تمامی کشورهای منطقه دارای منافع نسبتا همگون و مشابه باشند و یا اینکه در فرایند سرنوشتی توسعهگرا قرار داشته و از این طریق به جای چالشآفرینی به همکاری و مشارکت امنیتی با یکدیگر و همچنین با قدرتهای بزرگ بهویژه امریکا مبادرت نمایند.
واقعیتهای امنیت در حوزه جغرافیایی آسیای جنوب غربی و خلیج فارس نشان میدهد که نیروهای متعارض منطقهای تحت تاثیر تضادهای تاریخی،تجارب تراژیک امنیتی و همچنین هنجارهای اجتماعی کاملا متمایز و تفکیک شده،قرار گرفته و از سوی دیگر،این مولفهها میتواند برای امنیتسازی منطقهای مشکلاتی را به وجود آورد.
آنان بر این اعتقادند که برای سازماندهی نظام امنیت جمعی در حوزههای منطقه ای،لازم است تا سه پیششرط محقق شود؛اول،آنکه هریک از کشورها نسبت به اقدام جمعی سایر بازیگران آسیبپذیر باشند؛ثانیا،نظام هماهنگ و الگوی مورد توافق قدرتهای اصلی برای ایجاد نظم منطقهای قابل قبول وجود داشته باشد؛ثالثا،نخبگان سیاسی بتوانند جامعه بین المللی را شکل داده و سازماندهی نمایند که مبتنی بر آرامش منطقهای،آسایش داخلی و ثبات بین المللی باشد."