چکیده:
از آنجا که یکی از مهمترین ابعاد نظریههای روابط بینالملل،بعد تحلیلی آنها نسبت به سیاست خارجی است،هدف اصلی این مقاله بررسی نقش و جایگاه سیاست خارجی در این نظریهها است،چرا که امروزه تصمیمگیرندگان این حوزه برای رسیدن به تصمیمات موفق و عقلانی باید به ارتباط ظریف میان نظریه و عمل دقت کنند و بتوانند علاوه بر فهم دقیق جایگاه سیاست خارجی در متون نظری از این متون تجویزاتی سیاستگذارانه و عملگرایانه را نیز استخراج کنند.در این مقاله،ابتدا نظریات سنتی روابط بینالملل از جمله واقعگرایی و لیبرالیزم، سپس دیدگاههای خرد،کلان و میانبرد و نهایتا دیدگاه سازهانگارانه روابط بینالملل بهعنوان نظریهای جدید در خصوص سیاست خارجی بررسی میشود.در بخش نتیجهگیری نیز این نکته بیان میشود که میان این نظریهها رابطهای قوامبخش و هم تکمیلی در زمینه تجزیه و تحلیل سیاست خارجی وجود دارد،نکتهای که یک تصمیمگیرنده سیاست خارجی باید از آن بهره تمام بگیرد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین،توجه به مدل پیش نظریه سیاست خارجی روزنا به تصمیمگیرندگان سیاست خارجی یادآوری میکند که میبایست در حوزه تصمیمگیری یک سویه عمل نکنند و هردو دسته از متغیرها و عوامل داخلی و بینالمللی را در کنار هم در نظر بگیرند و باتوجه به مقدورات و محذورات موجود در هردو سطح دست به تصمیمگیری مناسب بزنند،چرا که توجه صرف به عوامل موجود در یک سطح و غفلت از عوامل موجود در سطح دیگر،باتوجه به درهم تنیدگی داخل و بیرون،میتواند موجبات شکست سیاست خارجی یک کشور را در صحنه نظام بینالملل و در تعامل با دیگر دولتها به دنبال داشته باشد.
بررسی نقش و جایگاه سیاست خارجی در نظریه سازهانگاری روابط بینالملل نظریه سازهانگاری که به لحاظ معرفتشناسی و روششناسی در میانه نظریات جریان اصلی و جریان پسااثباتگرا و به لحاظ محتوایی در میانه مباحث آرمانگرایی و واقعگرایی روابط بینالملل است،با تاکید بر سرشت اجتماعی کنشگران و توجه به چگونگی شکلگیری هویت آنها سهمی به سزا در تجزیه و تحلیل سیاست خارجی میتواند داشته باشد ( 311:7991 trewoK ).
در پاسخ به این مساله که تصمیمگیرندگان سیاست خارجی از تجویزات سیاستگذارانه کدام یک از نظریههای مطرح شده در این نوشتار میتوانند بهترین و بیشترین بهره را ببرند، این مقاله استفاده از یک مدل تلفیقی را پیشنهاد میدهد،مدلی که از تلفیق و کنار هم قرار دادن نکات راهنمایی موجود در تمامی نظریات بیان شده حاصل میشود و بیانگر این نکته است که تصمیم گیرندگان سیاست خارجی در تصمیمگیریهای خود میبایست به وجود رابطه قوامبخش و نیز تکمیلی نظریات بینالملل و تجویزات سیاستگذارانه آنها در این زمینه کاملا توجه داشته باشند."