چکیده:
از کمال الدین بخارایی ، شاعر دربار سلطان سنجر ، به جز ابیات پراکنده ای که در منابع مختلف از او نقل شده است ، اخیرا قصیده ای پیدا شده که شامل مناظره ای ادبی میان کلک و کف است . این قصیده برای اولین بار در اینجا تصحصح و چاپ می شود و چون در هیچ جای این قصیده شاعر خود را معرفی نکرده است ، پیچیدگی هایی که در یافتن نام وی وجود داشته در مقاله شرح داده شده است .
ماخذ این قصید نسخه ء خطی دقایق الاشعار ، متعلق به کتابخانه بادلیان در آکسفورد است .
براساس شواهد موجود در این نسخه و نسخه ای از خلاصة الاشعار تقی کاشی و مونس الاحرار کلاتی اصفهانی که پاره ای از ابیات این قصیده در آنها دیده شده است ، شاعر قصیدهء مزبور کمال الدین بخارایی معروف به«کمالی»است. در لباب الالباب عوفی نیز ابیاتی از این قصیده در ذیل نام«عمید کمال الدین جمال الکتاب کمالی البخاری»ضبط شده است،همچنین رشید الدین وطواط در حدایق السحر یکی از ابیات این قصیده را از شاعری به نام کمالی و به منزلهء شاهدی برای صنعت«حسن تخلص»در شعر نقل کرده است. بنابر سخن وطواط،کمالی در این بیت از صفت قلم،به مدح ممدوح که وزیر سلطان بوده است میرسد.بررسی منابع نشان میدهد که این وزیر کیا ابو الفتح علی بن حسین مجیر الملک یا مجیر الدوله،وزیر سلطان سنجر، بوده است.بر این اساس،زمان تقریبی سرودن قصیده در فاصلهء 490 تا 492 ق، یعنی در دوران وزارت مجیر الدوله،بوده است. در ادامه مصحح مقایسهای میان این مناظره و مناظرة کلک و تیغ از امیر معزی ارائه کرده است. در ادامه مصحح مقایسهای میان این مناظره و مناظرهء کلک و تیغ از امیر معزی ارائه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"قصیدهء کمالی بخارایی در مدح کیا ابو الفتح مجیر الملک اردستانی به نقل از«دقایق الأشعار» زلف نگار گفت:«من از قیر چنبرم شب صورت و شبه صفت1و مشک پیکرم ترکیبم از شب است و ز شب روز میکنم بالینم از گل است و زلاله است بسترم بر ارغوان نشینم و بر یاسمن دوم بر لاله برگ غلطم و بر سرخ گل چرم گه در میان ماه بود روز و شب تنم گه بر کنار ماه بود روز و شب سرم جنبان تر از هواام و لرزان ترم ز آب تیره ترم ز خاک و همیشه بر آذرم جز نسترن نکارم و جز لاله ندروم جز غالیه نسایم و جز سیم نسپرم گشتم من از گناه چو هاروت سرنگون از عاشقان بی گنه از بس که دل برم جز جعد برنپیچم و جز طره نشکنم جز شاخ بر نتابم و جز حلقه نشمرم گاهی گره گشایم و گاهی گره زنم گاهی زره نمایم و گاهی زره گرم با ورد در نبردم و با عاج در لجاج و اینک ز سیم هردو همیشه زره ورم با روز همنشینم و با آفتاب جفت با زهره هم نبردم و با مه مجاورم زنجیر دلربایم و شمشاد جانفزای ابر زره نمایم و خاک معطرم هم در جوار مشکم<دوم>هم در پناه گل هم مایهء عبیرم و هم مشک و عنبرم همچون دل مخالف صاحب شکستهام مانند عیش دشمن و عمرش مکدرم رخ تیره سر بریده نگونسار و مشکبار گویی که نوک خامهء دستور کشورم» عالی مجیر دولت کایام گویدش: «من دولت ترا به دل و طبع چاکرم» من بنده تا به مدحت تو عزم کردهام با خاطر منیرم و طبع منورم با بخل جود گفت که:«چونی ز بذل او؟ من باری از عطاش چو در آب شکرم» گوید همیشه مشتری از روی افتخار: «در طالع مجیرم از آن سعد اکبرم» گوید همی به مهر سپهر از طریق عجز: «با رای او تو2روشنی و من معنبرم» کلک و کفش مناظره دارند روز و شب گوید همیشه کف که:«من از کلک بهترم هم موضع سخاام و هم معدن عطا هم سایهء امیدم و هم اصل کیفرم گه راکب عنانم و گه مرکب قدح گه زینت کمانم و گه زیب خنجرم گاه عطا و بخشش در بزم زرد هم گاه از حسام کوشش در رزم صفدرم تو تیره روی و لاغر و گلخواره3و سبک من روشن و تناورم و پاک جوهرم (1)شبه صفت:یعنی سیاه رنگ:نوعی سنگ که سیاه است."