چکیده:
برخی بر این باورند که گسترش فرهنگ اسلامی در ایران اسلامی، زبان و ادب فارسی را به کناره برد و ناتوان و ناتوان تر ساخت. این پژوهش با بررسی پیشینه زبان و ادب فارسی، کهن ترین ترجمه های قرآنی و سرنوشت زبان فارسی در حوزه های سیاسی، اداری و فرهنگی نگاه این گروه را برنمی تابد، گرچه روند زبان فارسی در گستره سیاسی، نظامی و اداری به کندی گرایید؛ اما نیاز روزافزون ایرانیان مسلمان به فهم آموزه های اسلامی بویژه قرآن کریم و پیدایش مترجمان خلاق و واژه ساز، باعث رویش و بالش زبان فارسی گردید. در دوره ای که دانشمندان ایرانی کتاب های خود را به عربی می نگاشتند و حتی شهریاران ایرانی به عربی می اندیشیدند و می نوشتند، این مترجمان قرآن کریم بودند که چراغ نیم مرده زبان فارسی را بالا کشیدند و بر سر دست گرفتند
خلاصه ماشینی:
"بعد از این ترجمة رسمی بود که ترجمة قرآن و تفسیر آن به زبان فارسی جای خود را در پژوهشهای دینی و زبانی ایرانیان باز کرد و باعث توانمند شدن این زبان بویژه در امر واژگان و واژهآفرینی و واژهسازی شد.
اولین و قدیمترین فرهنگنامههای عربی ـ فارسی قرآن کریم که به دست ما رسیده به قرن پنجم هجری برمیگردد؛ اما «کمال ساختمانی بالنسبه پیشرفتهای که در آنها به کار رفته، حاکی از این است که پیشتر از آن هم از این گونه فرهنگها در زبان فارسی وجود داشته است، و اساسا نیازی که به دانستن معانی دقیق واژههای قرآنی برای مسلمانان ایران در میان بوده است، و اعتقاد و علاقهای که به این مهم از خود نشان دادهاند، ایجاب میکرده است که میان دورة گسترش ترجمههای قرآن به فارسی و زمان آغاز فرهنگنویسی برای قرآن مجید فاصلة زیادی نباشد.
میتوان گفت که پژوهش و بررسی ترجمههای نخستین قرآن کریم دو نتیجة بزرگ در امر واژهسازی و واژهآفرینی خواهد داشت: الف: اولین نتیجهای که حاصل میشود این است که ما با تمام وجود حس میکنیم و میبینیم که زبان فارسی در گذشته آنگاه که میخواسته در برابر اصطلاحات و واژگان زبانی دیگر، برابرها یا معادلهایی برگزیند، از گنجینة پربار و متنوع گویشها و زبانهای محلی استفاده کرده و به خوبی از پس این کار برآمده است."