خلاصه ماشینی:
"او میگوید،تکنولوژی تا آنجا پیش رفته و توسعه یافته که توانسته است، مناسبات و روابط اجتماعی تازهای را جایگزین کند و این تأثیر تا اندازهای توتالیتاریستی پیش رفته و مفهوم بیطرفی تکنولوژی را بیمعنا کرده است؛زیرا امروزه دیگر جامعهی تکنولوژیک به معنای جامعهای برخوردار از تکنولوژی نیست،بلکه به معنای جامعهای حاوی یک سیستم است،سیستمی که به زندگی انسان شکل دلخواه خود را تحمیل میکند.
ازاینرو عرضهی همگانی آثار هنری در زمانی که هنر ماهیت وجودی خود را(که همان مخالفت و تضاد با واقعیت باشد)از دست داده است،چه سودی حاصل؟مارکوزه در کتاب«انسان تکساحتی»صفحاتی را به انتقاد از شعر و هنر معاصر که در واقع تثبیتکننده و مدافع وضع موجود است، اختصاص داده و در آن میگوید تمدن صنعتی هرگونه کوشش در عرصهی ادبیات و فرهنگ را که بخواهد مفاهیم عالی گذشته را به این عرصه بازگرداند، سرکوب میکند.
اما پس از برشمردن همهی این انتقادها، مارکوزه چه راهحلی پیش مینهد؟تأکید کردیم که مارکوزه یکسره متعارض با غرب و دستاوردهای آن نیست،بلکه اعتقاد دارد که جامعهی غرب به چنان درجهای از تولید و رفاه رسیده است که دیگر نیازی به چنان شتاب و تلاش دیوانهوار شبانهروزی ندارد و اگر تولیدات و خدمات جامعهی غرب بهگونهای مطلوب و عادلانه تقسیم شود،افراد اینجامعه میتوانند کمترین زمان را برای کار و بیشترین زمان را برای پرورش استعدادها و علایق فرهنگی خود اختصاص دهند."