چکیده:
توحید افعالی یکی از مراتب توحید (مهمترین اصل ادیان آسمانی) است. اشاعره با انکار نظام علی در عالم و ارجاع آن به عادت الاهی، تنها فاعل در عالم را خداوند می دانند. مولوی که در هستی جز وحدت و عشق نمیبیند و فعل و ذات عاشق را فانی در معشوق میداند، بیان می کند که تجلی کامل اسما و صفات حق، نظام سببیت در عالم را ضروری می کند. علیتی که مولوی در هستی مشاهده می کند، غیر از علیت مصطلح در فلسفه مشائی است و لذا منافاتی با فاعلیت مطلق خداوند ندارد. ملاصدرا با مبانی خاص فلسفه خویش، استدلالی قوی بر قول مولوی در این بحث اقامه کرده است.
خلاصه ماشینی:
"{Sاین سبب چه بود به تازی گو:رسن#اندر این چه این رسن آمد بفن#گردش چرخه،رسن را علت است#چرخه گردان را ندیدن زلت است#این رسنهای سببها در جهان#هان و هان زین چرخ سرگردان مدانS}(847/1-849) و در موردی دیگر،دل انسان را که در دست حق است،به قلمی که در دستکاتب است،تشبیه میکند: {Sدیده و دل هست بین اصبعین#چون قلم در دست کاتب این حسینS}(2777/3) مثال دیگر نیز آتش است که از برخورد سنگ و آهن میجهد که علت آنچیزی جز ارادۀ خداوند نیست {Sسنگ بر آهن زنی آتش جهد#هم به امر حق قدم بیرون نهد#سنگ و آهن خود سبب آمد و لیک#تو به بالاتر نگر ای مرد نیکS}(840/3 و 842) مو لوی در دفتر اول مثنوی ضمن ابیاتی تحت عنوان«اضافت کردن آدم آن زلترا به خویشتن که ربنا ظلمنا و اضافت کردن ابلیس گناه خود را به خدا که بماآغویتنی»تقریری زیبا از نظریه کسب ارائه میدهد:آدمی این نکته را بالوجداندرک میکند که در افعال خود بیاثر نیست و الا نمیتوان از کسی سؤال کرد:چراکردی؟اما احاطه کامل به فعل خود ندارد؛چنانکه در سخن گفتن هر گاه متوجهلفظ و ظاهر کلام گردد،به معنا توجه ندارد و اگر به معنا توجه کند،از لفظ غافلمیشود.
{Sخلق را چون آب دان،صاف و زلال#اندر آن تابان صفات ذو الجلال#علمشان و عدلشان و لطفشان#چون ستاره چرخ در آب روان#پادشاهان مظهر شاهی حق#فاضلان مرآۀ آگاهی حقS}(3172/6-3174) جلوههای خداوند فراوان هستند و میان آنها رابطۀ علی و معلولی وجود دارد: {Sاین جهان و آن جهان زاید ابد#هر سبب مادر اثر زاید ولد#چون اثر زایید آن هم شد سبب#تا بزاید او اثرهای عجب#این سببها نسل بر نسل است لیک#دیدهای باید منور نیکنیکS}(1000/2-1002) چون نیک بنگری حاصل دو جهان،پیدایش یک سلسله علت و معلولهاست؛هرعلتی معلولی پدید میآورد و هر معلولی خود علت معلولی دیگر میشود."