چکیده:
در سبکشناسی شعر سه عنصر سبک،شعر و،به تبع آن،زبان مندرج است.این هر سه مفاهیمی سیال و دستخوش تحولاند.نوآوری در سبک با انتخاب یا هنجارگریزی و یا هر دو مقارنه دارد.لذا مطالعهء سبکی باید مسبوق به آگاهی از هنجار و کدهای پیشینی یا دستگاه وسایل باشد؛یعنی نخست باید دید که شاعر در کدام چارچوب زبانی و سنتی جای گرفته،کدام امکانات زبانی و بیانی و ساختاری در دسترس اوست تا سپس بازشناخت که از این امکانات چه عناصری را برگزیده،در آنها چه تصرفاتی کرده و نقش این تصرفات در پیام او چیست.در این نوشتار،ضمن تأکید بر ثابت ماندن مفهوم سبک به رغم تحول و تطور آن،از مباحثی چون مفاهیم مربوط به سبک بازشناسی عناصر سبکی،سبکشناسی علمی،رابطهء مکتب و سبک،نسبت میان سبک و ذهنیت؛نقش سبکشناسی در مطالعهء زبان ادبی؛سبک جمعی و سبک شخصی و سبک به عنوان ابزار فردیتساز گفتوگو میشود. هدف از این مقاله تأملاتی دربارهء مبانی سبکشناسی شعر با در نظر داشتن تازهترین نظریات مربوط به آن است.
The poetry stylistics constitutes three elements of style، poetry، and language which are in constant evolution. Novelty of style coincides، sometimes with both the selection of new norms and the deviation from old norms، and sometimes with either of the two. For this reason، any kind of studies about style، involves a knowledge of conventional norms or system of codes. In other words، one must firstly recognize what linguistic and traditional conventions the poet follows، and which capacities of poetic expressions and structures he is equipped with، to become then aware of the poet's selection of these conventions and capacities، as well as of his appropriations of them and the role of these appropriations in his poetry. This paper، while insisting on the deep meaning of “style” in spite of its evolution، deals with the ideas such as different viewpoints about style، the recognition of stylistic elements، scientific stylistics، the interrelation of schools of poetry and poetic styles، the relation between style and mentality of the poet، the role of stylistics in studying literary language، public and private styles، and the role of style in giving shape to the poetic identity. The article، taking into account the up-dated ideas about stylistics، aims to have a deeper look on its concept and functions.
خلاصه ماشینی:
"در مطالعهء سبکی اثری ادبی،مثلا شعر حافظ،هدف ما این نیست که وجوه مشترک آن را با اشعار دیگر پارسیگویان بیابیم بلکه هدف ما بیشتر آن است که آنچه را در این اثر ویژهء اثرآفرین است مشخص سازیم.
اما هنگامی که بخواهند آثار را بر حسب دورهها یا انواع گروهبندی کنند،چرا و چگونه باید سبک جمعی را تعیین کرد؟چون،در این حالت،بر وسایل یا کدهایی تأکید میشود که در موقع معینی برای سنخی از آثار مشخص نهاده شده باشند1و هنرمندان عموما آنها را به کار برند.
درهرحال،رسیدن به سبک همان صدور پیاپی فرد و بیهمتاست،گفتن چیزی است که هیچگاه گفته نشده است،آن هم طبعا به زبانی غیر از هر زبان دیگر،با خاصیت امری محسوس که شبیه هیچ امر محسوس دیگری نباشد،چه،اگر سبک،هم در استادی در فن آشیان دارد و هم در قدرت بیانی پیام،ازاینروست که راز هنر،مخابرهء معنی است با خود محسوس،از راه تصرف و دستکاری در مصالح،ازاینرو،در نظر وان گوگ02، رنگآمیزی آشفته به معنای جهان آشفته است.
اما این نوع ابداع همواره افاقه نمیکند و شاعر در هر گام خود را ناگزیر میبیند که برای افادهء مقصود،و از آن حساستر،انتقال تجربهء عاطفی و هنری،الگوهای نوی بسازد و رمزگان ناآشنایی پدید آورد که کلید آن را در قواعد دستوری و قاموسی زبان معیار نمیتوان سراغ گرفت.
سبک شعر در زبان شاعر پرتو میافکند و بنمایهء زبانی شاعر در هر دورهای همان زبان معیار آن دوره است و برای پی بردن به چندوچون تصرف شاعر در این زبان باید آن را شناخت و زمانی که زبان معیار دورههای ادبی گذشته مطرح باشد این کار دشوار خواهد شد."