خلاصه ماشینی:
"بنابراین ما باید به سمت خلاقیت و به وجود آوردن این تواناییهای بالقوه پیش برویم که تعداد زیادیاش را میگویند بر انسان متمرکز است و نیز آموزش،آمادگی،همکاری اجتماعی،رها شدن نیروهای انسانی و مقداری در مناسبات تولیدی،مناسبات اجتماعی،مالکیتها،نحوه برخورداری از ابزارهای تولیدی،نحوه اعمال قدرت سیاسی و اقتصادی و همچنین به منابع مادی و تکنولوژی مربوط میشود.
به این ترتیب ارتباط مناسبات فرهنگی با روابط تولیدی قطعی است و در این شکی نیست ولی اگر ما دچار افراط شویم و بگوییم هر پدیده فرهنگی بازتاب تمام نمای مکانیکی مسایل اقتصادی است،این هم به علم اقتصاد،هم به اقتصاد این که خلاقیتها گسترده شود و فردی باقی نماند،از یکسو ارتباط پیدا میکند با چگونگی و رهاسازی نیروهای انسان که البته، همین مفهوم آزادسازی مانند مفهوم دمکراسی اسیر تاریخ خود است.
یکی به آن علت است که غرب بر بستر یک اقتصاد بالنده و روبه رشد صنعتی دارد حرکت میکند اقتصادهای غولپیکر که با این که فراملیتی بهنظر میرسد،ولی به لحاظ جمع شدن منابع سود و سرمایه و رفاه اجتماعی و امکاناتی که در داخل سرزمین ایجاد میکنند این میراثهای فرهنگی بر بستر این اقتصادها شکل میگیرد و پشتوانه این چنینی پیدا میکند و شکسپیر میتواند بازسازی شود.
و اما تدابیر راجع به فرهنگ،من دیدم که جامعه هرگاه نه فقطدر شکل سیاسی بلکه در اعماق روابط اجتماعی و فرهنگیاش دموکراتیک اداره شد،یک دموکراسی مشارکتی حاکم شد،تا حدودی این معضل گسست کمرنگ شد و همین راه تحول و رهایی از آن گسست است و فرهنگ را در وضعیتی قرار میدهد که نه یک قدم از اقتصاد عقب باشد نه جلوتر حرکت کند."