خلاصه ماشینی:
"نخستین کتاب او،مجموعهی داستان «خیمه شب بازی»دو سال پس از چاپ ترجمهی آن نمایشنامهی کوتاه منتشر شد، یعنی پیش از نوشتن داستانهای کوتاه «خیمه شب بازی»،با تحولات جدید داستاننویسی کشورهای انگلیسی زبان به ویژه امریکا آشنا بوده و میتوان به راحتی رد چند داستان کوتاه و شاخص آن ایام را از لحاظ ساختار داستانی در داستانهایش پیگرفت و دید که چهگونه از لحاظ پرداخت فنی و غنای تصویری از نحوهی نگاه و شگردهای نوین و صناعات داستاننویسی آن دیار تأثیر پذیرفته است.
«وداع با اسلحه»چنان قدرتی داشت که دریابندری را مسحور و معتاد خود کرد و شاید به نوعی معتاد کار ترجمه؛چون او پس از ترجمهی این کتاب،دیگر رغبتی به داستاننویسی نشان نداد و هرچند در اصل، داستاننویسی پرقریحه بود و یکی دو داستان کوتاه قوی دیگر هم نوشت،سخت درگیر ترجمهی کتاب«تاریه فلسفهی غرب»اثر برتراند راسل شد که متن انگلیسیاش را من از کتابخانهی باشگاه ایران شرکت نفت برای او در زندان فرستادم شاید هم همین زندانی شدن و محکومیت طولانی،در گرایش او به سمت ترجمه بیتأثیر نبوده باشد.
با انتشار این دو کتاب،ادموند ویلسون منتقد امریکایی مقالهای نوشت و از این دو کتاب نازک تعریفها کرد و گفت که خانم گرترود اشتاین که در آن ایام مقیم پاریس بود و شروود اندرسن و ارنست همینگوی مکتب تازهای را پایه نهادهاند که یکی از ویژگیهای آن سادگی زبان است که غالبا در زبان گفتاری و روزمرهی شخصیتهای کتاب ادغام میشود و درواقع برای انتقال عواطف ژرف و حالتهای پیچیدهی ذهنی بسیار کارامد است و این خود یک پیشرفت مشخصا امریکایی در نثر است."