خلاصه ماشینی:
"آیا با توجه به اینکه استفادۀفعالانه از اشکال متعدد زبانی به عنوان محوری برای فرایند یادگیریدر طرح مبارزهطلبانۀ«بالوک»عنوان شده است،میتوان پاسخییافت؟آیا آموزش جغرافیا(یا هر درس دیگر)مقهور نظریۀ سنتی انتقالدانش خواهد شد؟آیا تجربیاتی که شما و همکارانتان در مورد آموزشجغرافیا دارید نشان میدهد که استفادۀ دانشآموزان از زبان محدودشده و معلمان باعث این محدودیت شدهاند؟آیا میتوان گفت کهخواندن در اوراق کاری دانشآموزان،در تخته سیاه کلاس و درپروژکتورها کمرنگ شده است؟آیا میتوان گفت که ماهیت نوشتن وماهیت نویسنده با یکدیگر تفاوت زیادی پیدا کردهاند؟آیامیتوان گفت که دانشآموزان در سالهای اخیر بیشتر تشویق شدهاندکه به صورتی هدفدار با یکدیگر و با شما سخن گویند؟آیا از ارقام واطلاعات نموداری جغرافیایی استفادۀ فعالانهتر و بیشتری به عملآمده است؟آیا با ورود عصر الکترونیک و میکرو کامپیوترها در مدارس،تماشای کامپیوتر و سخن گفتن در موارد بصری،بازگویی و مهارت دربکار بردن اطلاعات جغرافیایی رواج پیدا کرده و جای خود را باز کرده است؟ داگلاس بارنز4در کتاب خویش به نام«از دادن اطلاعات تابرنامۀ درسی»5(1975)،تأکید بر اهمیت فعالیتهای خارج از کلاسدرس را به عنوان محور اصلی پیام گزارش بولوک در مدارس متوسطهبیان میکند.
آیا شما خود را یک سخنگوی خوبو آماده میدانید؟سخنگویی که به خوبی مطالب آموزشی و افکار وایدهها را به مستمعین خود منتقل کند؟یا اینکه خود را به صورت یکاطلاع دهندۀ حرفهای در نظر میگیرید که سعی میکند از طریق آموزشجغرافیا مهارتهای استفاده از زبان مادری را بین دانشآموزان گسترشدهد؟آیا معتقدید که یک موضوع درسی-مثلا جغرافیا-آشکارا دربهبود زبان مادری در برنامۀ درسی مدارس سهیم است؟ بارنز در مورد پیچیدگی وظایف معلم چنین میگوید: «با توجه به فرهنگمان،مسئلۀ غامضی که در محور اصلی یادگیری راتشکیل میدهد این است که دانشآموزان هنگامی یک مطلب را بهخوبی فرامیگیرند که نسبت به آن علاقه داشته باشند."