چکیده:
بانو گشسب نامه منظومهی حماسی منحصر به فردی است که قهرمان آن زنی پهلوان به نام بانو گشسب،دختر رستم،است.سرایندهی قصه معلوم نیست و زمان سرایش آن نامشخص است،اما گمان میرود در سدهی ششم قمری-و به تحقیق پس از سال 520 قمری -سروده شده است.بانو گشسب نامه،منظومهیی حماسی است که موضوع آن روایتی از زندگی دختر رستم و نبردهای پهلوانانهی اوست.تصویر منحصر به فرد زنی در ادبیات فارسی که با تغییر نقش جنسی همراه است و با تصویر کلیشهیی و رفتارهای قالبی زنان تفاوت دارد.در این قصهی حماسی اندیشهی نابرابری جنسی را از مفهوم عشق و همچنین شیوهی همسر گزینی میتوان باز شناخت.ساختار قصه جنس گرایانه است و هدف اصلی گزارندهی قصه تلاش زن برای اثبات هویت است؛که در پیکار نمود یافته است.
خلاصه ماشینی:
"در شهریارنامه نیز حکایت از پهلوانی بانو گشسب است؛پهلوانان سیاهپوشی که با لباس سیاه و به طور ناشناس به جنگ شهریار میرود؛ سواری برون آمده از سپاه بپوشید از پای تا سر سیاه جوان سیهپوش کو زخم خورد جهید او ز دست سپهدار گرد شنیدم که او بود بانو گشسب کز اینگونه برگشت در رزم اسب (مختاری،عثمان،ص 797) درون مایهی اصلی این حکایتها،دلاوریهای زنی پهلوان است که نمودهای فرهنگ کهن اقوام ایرانی را به همراه دارد و احتمال میرود که بازماندهی استورههای دگرگون شدهیی از دوران بسیار دور اقوام ساکن در نجد ایران باشد که زن نقشی فروتر از مرد نداشت و به سبب دگرگونیهای جامعه در نقش زنی پهلوان ظهور کرد؛زنی که میتواند هم نماد سرکشی و هم نماد توانایی باشد.
اگرچه در شاهنامه به جنگاوری گردیه و گرد آفریده اشاره شده است،اما در ادبیات فارسی در توصیف زنی پهلوان کتابی وجود ندارد(یا من سراغ ندارم!)این ارزش تازه و این تغییر نقش جنسیتی که سبب شکلگیری شخصیت زنی پهلوان و فردیت یافتن او شده، آیا برآمده از جامعهیی نیست که به آن نیاز داشته است؟ تفاوت تصویر بانو گشسب و دیگر زنان ادبیات ایران،در آن قدرت و توانایییی است که او را قادر ساخت به دلخواه خود عمل کند و بر ضد سرنوشتی که دیگران برایش ساختند،عصیان کند.
اگر از این زاویه،اندیشهی جنسی در ادبیات حماسی و ویژهگی جنسگرایی در فرهنگ ایران را بررسی کنیم،در این قصه از مفهوم غریزهی عشق-که توسط مرد آزادنه بیان میشود اما از سوی زن پنهان میشود-و همچنین از شیوهی همسر گزینی بانو گشسب، میتوان اندیشهی نابرابری جنسی را-که از ویژهگیهای فرهنگ ایرانی است- شناخت."