چکیده:
در بخش نخست این مقاله کاربردهای کلمهی شیر در غزلیات مولوی،به هفت بخش کلی تقسیم شد که دو بخش اول آن شیر نماد شجاعت و شیر نماد حضرت علی بررسی شد.در این بخش پنج کاربرد دیگر این کلمه بررسی میشود: شیر نماد عشق،شیر نماد صیادی،شیر نماد مقابله با نفس،شیر نماد علم،شیر نماد عصارهی جان(شیر نوشیدنی)
خلاصه ماشینی:
"الف)شیر صید خدواند از راه عشق شاهد مثال: آهوی آن نرگساش صید کند جز که شیر؟ راست شود روح چون کژ کند ابرویها (غزل،2 01،دفتر اول) شرح غزل: غزلیست ساده و روان که هر بیت آن به شکل مستقل روایت میشود و از آنچه که در این دنیاست و آنچه که باید در خداوند بجوییم سخن میگوید و هر بیت چون مثالی است.
شروع غزل: گرنه نهی با شدی بیشترین جویها خواجه چرا میدود تشنه در این کویها؟ خم که درو باده نیست هست خم از باد خم پر از باد کی سرخ کند رویها؟ از بیت سوم به بعد مصرع اول رو به سوی خدا دارد و وصف الحالی است،اگر طالب این راه شوی؛ در حجب مشک موی روی بین آه چه روی آنک خدایش بشست دور ز رو شویها بر رخ او پرده نیست جز که سر زلف او گاه چو چوگان شود گاه شود گویها این پرده همان حجاب و مانع میان عاشق و معشوق،حق و بنده است 74.
شاهد مثال: تا که مرا شیر غمات صید کرد جز که همین شیر شکاریم نیست (غزل 605،دفتر اول) شرح غزل: در این غزل شاعر با مخاطب دوم شخص صحبت میکند که آن خداوند است.
چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند جان از پی آن باید کز یار تعب بیند 36 و بعد وضعیت عاشق را در دو دنیا مقایسه می کند عاشق که به صد تهمت بدنام شود این سو چون نوبت وصل آید صد نام و لقب بیند و بیت موردنظر ما ارزد که برای حج در ریگ بیابانها با شیر شتر سازد یغمای عرب بیند و بهای عشق یغمای عرب یا همان حمله و دزدی اعراب بر قافلههاست که آن را باید به جان خرید و در بیابان که تشنگی دائمی است با شیر شتر ساخت و قناعت کرد."