چکیده:
بحث دربارهء وجود یا عدم واسطه میان ذهن و عین در فرایند ادراک حسی از مباحث مهم فلسفی در گذشته و حال بوده است.بیشتر فیلسوفان گذشته بر این باور بودند که در ادراک حسی،معلوم بالذات یا متعلق مستقیم آگاهی،صورتی ذهنی از واقعیت و نه خود آن است.مثلا آن گاه که پرندهای را مینگریم،آنچه مستقیما از آن آگاهیم صورت ذهنی پرنده است که در ذهن یا در پیشگاه ذهن ما حاضر است و نه وجود خارجی یا خود مادی او.امروزه،بر عکس، بیشتر معرفت شناسان وجود چنین وسایطی را انکار میکنند و بر این باورند که آگاهی ما از جهان مادی آگاهی ای حضوری و بی واسطه است.برهان کیفیت ثانویه از دلایل مهم اثبات واسطه میان ذهن و عین در ادراک حسی است.در این مقاله،این برهان را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم و نشان میدهیم که این برهان در اثبات مدعا ناتوان است.
خلاصه ماشینی:
"به سخن دیگر ظهور یا آشکارگی کیفیات ثانویهء اشیاء مادی در نزد فاعل شناسا غیر مطابق با واقعیت خارجی آنها است؛ 2-اصل لایبنیتس:اگر دو شیء از ویژگیهای متفاوتی برخوردار باشند،آن دو،یکی نیستند.
جان لاک ضمن مثالهای متعددی به این استدلال اشاره میکند: شعله را گرم و روشن و برف را سفید و سرد و شیرهء درخت زبان گنجشک را سفید و شیرین مینامیم و این نام رابه تصوراتی میدهیم که آنها درما ایجاد میکنند و گمان میکنیم این صفات همانطور که در تصور ما هستند در اشیاء هم هستند یعنی مانند آینه؛یکی دست مماثل آن دیگری است و اگر گفته شوداینطور نیست به نظر خیلیها اغراق آمیز جلوه میکند؛در صورتی که اگر شخص درست توجه کند خواهد دید که همان آتشی که از مسافت زیاد در ما احساس گرما ایجاد میکند اگر نزدیکتر شویم یک حسی به کلی متفاوت از آن،یعنی حس درد پدید میآورد.
اگر احساس آنها را از بین ببریم،یعنی چشم نور و رنگ را نبیند و گوش صداها را نشنود و کام نچشد و بینی نبوید در این صورت تمام رنگها و مزهها و بوها و صداها که تصوراتی خاصند نا پدید و منقطع و در علل خود،یعنی حجم و شکل و حرکت اجزاء،منتفی میگردند منتفی میگردند» 2-1-5-نقد و بررسی برهان نسبیت گفتیم:جان لاک از نسبی بودن کیفیات ثانویه غیر واقعی بودن آنها را نتیجه میگرفت."