چکیده:
نفس در فلسفهء افلاطون به عنوان جوهر مجرد یا غیر مادی تعریف شده و در کنار تجرد آگاهی و فعالیت نیز از صفات ذاتی به حساب آمده است؛لذا جوهر نفس به عنوان جوهر روحانی (غیر مادی)در مقابل ماده با سه صفت ذاتی متمایز شده است نفس در مقابل جسمانیت ماده، مجرد؛در مقابل تیرگی آن،آگاه؛ودر مقابل لختی و انتقال آن(خاصیت اینرسی ماده)فعال است.فعالیت نفس در کنار دو صفت دیگران تاریخ 2500 ساله-از زمان افلاطون تا امروز- منشأ شکل گیری تاریخ و تأسیس تمدن بوده است.در این مقاله،نظر دو فیلسوف متمایز در دو فرهنگ اسلامی و غربی،یعنی ملا صدرا و کانت،در مورد فعالیت نفس یا خالقیت عقل مورد بحث واقع شده است.در نظر کانت عقل به عنوان عالی ترین قوهء نفسانی در دو حوزهء نظری و عملی تمدن بشری را سامان داده است.
خلاصه ماشینی:
"نه فقط در فیزیک جدید ماده به عنوان موجودی لخت یا ساکن (inerte) تعریف میشود بلکه در نظر ارسطو و افلاطون هم منشأ حرکت ماده الزاما خارج از ذات ماده یعنی یک جوهر غیر مادی است.
این حاکمیت در نظر ملا صدرا در حدی است که حتی محسوس بودن محسوسات و معقول بودن معقولات نه فقط مشروط به فعالیت نفس در قوای حس و عقل یا احساس و تعقل،بلکه موجودیت آنها تماما و عینا و مطلقا چیزی جز محسوس بودن و معقول بودن آنها نیست.
(کانت،نقد قوهء حکم،ص 234) اما اینکه انسان غایت تمام موجودات است صرفا به معنی ارسطویی لفظ نیست؛زیرا کانت میگوید: نتیجهای که بر سر آن ستیزه نمیتوان کرد این است که ذات خردمند پیرو هر قانونی که باشد، چون در نفس خویش یک غایب است باید بتواند خود را در برابر همان قوانین به منزلهء واضع قوانین عام بداند زیرا همین شایستگی آیین کردار او برای وضع قوانین عام است که او را به عنوان غایت مستقل ممتاز میکند.
»(کانت،بنیاد مابعد الطبیعهء اخلاق،ص 28) اصل تعمیم قوانین عقلی یا تعمیم حاکمیت نفس از دو جهت مورد توجه کانت است:یکی شمول آن بر تمام انسانها و دیگری استنتاج اصل برابری آنها در قلمرو حقوق؛به قول کانت«قدرت قانون گذاری فقط میتواند متعلق به ارادهء متحد مردم باشد.
213 Kant,Metaphysiche anfangsgruade) اصل برابری که در فرهنگ غرب از زمان دکارت تا کانت به کرسی اثبات نشست و به تدریج به صورت یکی از مفاهیم کلیدی عصر جدید در آمده،به صورتی نسبتا کمرنگ مورد توجه ملا صدرا واقع شده است."