چکیده:
بیشک نیچه در نگاه اندیشمندان سده بیست چهره تازهای یافته است و بسیاری از
منتقدان با بینش جدیدی به بازخوانی مفاهیم اصلی فلسفه او برآمدهاند. باشلار نیز که
خود فیلسوف است در این بازخوانی سهم بهسزایی دارد. وی از راه تحلیل تصاویر ادبی در
اشعار نیچه و رابطه آنها با عناصر اربعه، سیر تحولی افکار فیلسوف و کشمکش میان
تضادهای این تفکر را پی میگیرد تا سرانجام به ماهیت روان عروجی نیچه پی میبرد. به
نظر باشلار آن کس که این تصاویر را نه به عنوان آرایههای تهی از پندار بلکه زاده
نیروی تخیل پویا بداند، خود را در مرکز مابعدالطبیعه نیچه احساس میکند، زیرا از
طریق تصاویر ادبی، نبرد عناصر طبیعت، چگونگی واژگونی و دگرگونی آنها، تبدیل عنصر
زمین به هوا، سنگینی به سبکباری و فرود به صعود را درک میکند. باشلار از این جهت
قابل بررسی است که مفاهیم غامض و انتزاعی فلسفه نیچه مانند اراده معطوف به قدرت،
ابرانسان، نیروی حیاتی، بازگشت ابدی را از خلال استعاره و کلام شعری به صورت محسوس
و ملموس به تصویر میکشد.
خلاصه ماشینی:
"به نظر باشلار آن کس که این تصاویر را نه به عنوان آرایههای تهی از پندار بلکه زاده نیروی تخیل پویا بداند، خود را در مرکز مابعدالطبیعه نیچه احساس میکند، زیرا از طریق تصاویر ادبی، نبرد عناصر طبیعت، چگونگی واژگونی و دگرگونی آنها، تبدیل عنصر زمین به هوا، سنگینی به سبکباری و فرود به صعود را درک میکند.
اما جلوههای دیگری از فلسفه نیچه مانند بینش دیونیزوسی (Dionysus) که آفرینش هنری را در درک مستقیم و شهود و اشراق و وجد بیخودی میبیند و اصول دیگری چون ستیزه با دانش کور و عقل باوری، عشق به نیروی جهشزای حیات، آزادگی و دلاوری، مفهوم راستین شادمانی، عشق به دوران باستان و عالم شوریدگی عهد قدیم، این دو فیلسوف را به یکدیگر میپیوندد: «در باشلار چیزی از نیچه وجود دارد و آن در اراده معطوف به قدرت متجلی میشود که توسط آن، عقل و ذکاوت به نیرویی قوی و بالنده تبدیل میشوند تا بر مفاهیم منسوخ و سازشکارانه بتازند»(Parinaud 1996: 36).
این تحلیل به دو بخش تقسیم میشود، ابتدا باشلار تخیل فیلسوف را در رابطه با عناصر اربعه پی میگیرد و سپس تصاویر دیگری را که از عنصر هوا زاده شدهاند، تفسیر نموده و سرانجام به ویژگیهای فلسفه عروج نیچه میپردازد.
با این حال در حین تحلیل همواره درصدد توجیه روش خود بر میآید و در جواب کسانی که بر او خرده میگیرند چرا فلسفه را رها کرده و کلکسیونر تصاویر ادبی شده است، پاسخ میدهد که روش وی در فلسفه ریشه دارد و هدف او از نقد ادبی اثبات حیات مستقل و خودجوش تصویر ادبی است که از تخیل پویا سرچشمه میگیرد و رمز گشای مفاهیم نهان و درونمایههای ژرف است."