چکیده:
در این مقاله مفهوم «برابری» (تساوی)، سیر تاریخی یا تکامل تدریجی مفهوم آن در
تاریخ، نسبت آن به عدالت و دموکراسی و جایگاه آن در حقوق بشر امروز مورد بحث و
بررسی واقع شده است. برابری ابتدا در آرای سوفسطاییان و سپس در فلسفه رواقی مطرح
شد. اما تعالیم افلاطون و مسیحیت با آن به مخالفت برخاست. در عصر جدید برابری ابتدا
در تعالیم دکارت مطرح شد و به سرعت در آرای جان لاک و کانت رسوخ کرد. برابری در
کنار «آزادی» یکی از ارکان دموکراسی جدید است. بنا بر تعالیم فلسفه جدید برآمده از
آرای دکارت، لاک و کانت، انسانها قطع نظر از رنگ پوست، نژاد، ملیت، دین و نظیر
اینها حقوق انسانی برابر دارند. دموکراسی جدید از جمع برابری و آزادی بهوجود آمده
است.
تعیین نسبت برابری با عدالت کار دشواری است زیرا در عدالت (که عموما آن را عمل
مطابق قانون تعریف کردهاند) تناسب تعیینکننده روابط افراد است نه تساوی (برابری).
علاوه بر این، تعریف و تعیین دقیق ماهیت برابری خالی از اشکال نیست و ابهام در
تعیین نسبت برابری به عدالت از همین ابهام در مفهوم برابری برخاسته است.
خلاصه ماشینی:
"Keywords: Equality, human rights, justice, freedom, philosophy.
اما این فرقه اولین اندیشهورزانی بودهاند که به برابری باور داشتهاند و نظر آنها به دو دلیل منسوخ شده است: اول مخالفت افلاطون با آنها، دوم غلبه اندیشه افلاطون در ادوار بعدی تاریخ و در نتیجه منزوی شدن تفکر سوفسطاییان تا جایی که حتی نام و عنوان آنها به دلیل تبلیغات منفی افلاطون علیه آنها بار منفی پیدا کرده و واژه سوفیست یا دانشمند به معنی افراد باطلگرا به کار رفته است.
(Copleston 1950) تا زمانی که مسیحیت بر زندگی غربی حاکم بود اندیشه برابری نتوانست سر بر آورد، تا اینکه در آغاز عصر جدید در کنار مفاهیم اومانیسم، سکولاریسم و پلورالیسم ضمن احیای فرهنگ یونانی یا آنچه متفکران غربی خود آن را رنسانس نامیدهاند، اندیشه برابری در قرن هفدهم برای اولین بار در نوشته های دکارت و لاک مطرح شد.
طرح آن در آرای سوفسطاییان و رواقیان که تنها جرقه کم رنگ و ضعیفی است از آن در تمام عصر باستان، به همین دلیل که نتوانست صورت تاریخی پیدا کند و مسیحیت با تقسیم انسانها به دو گروه مؤمن و کافر آن را از بیخ و بن در نوردید، طرحی نابههنگام بود و این عقل جدید در عصر جدید بود که توانست آن را برتابد و بشکوفاند.
اما برابری با تمام ابهامی که در معنی غیر قابل تعریف آن نهفته است (و به این جهت آن را به اصل تناقض تشبیه کردیم) از عزیزترین و شریفترین اصول فرهنگ جدید در مباحث اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و سیاسی است و کمتر کسی به خود جرأت میدهد که در مورد اصالت و حقانیت آن تردید کند، همانطور که کمتر کسی جرأت میکند در مورد ماهیت و معنی دقیق آن بیندیشد."