خلاصه ماشینی:
42 porp,i,scihte و آنرا بمعنای حقیقی،فقط در مورد خداوند صادق میداند،باز لازم میبیند تا خوانندهرا هشدار دهد که این اختیار،بمعنای انتخاب و تحکم و بیقانونی نیست زیرا چنانکهگفته شد،او بضرورت ذاتش و باقتضای قوانینش که عبارت دیگری از قوانینطبیعتاند،عمل میکند و همچنانکه نتیجه از مقامات بالضروره بیرون میآید اینجهان هم،بالضرره از وجود و ذات او نتیجه شده است1و به عبارت دیگر اینجهان نتیجه منطقی وجود خداوند است،و در جائی که سخن از ضرورت بمیانمیآید،دیگر انتخاب را جائی نباشد و در موردی که قوانین ضروری و ازلی متقرراست دیگر ارادۀ تحکمی و جزافی را معنا و مفهومی نباشد،و جمیع اشیاء از ذاتالهی بهمان ضرورت بیرون میآید که زا طبیعت مثلث از ازل آزال تا ابدآباد بیرونمیآید که زوایای آن دو قائمه است1 باتوجه باین مطالب،کاملا روشن میشود.
در صورتیکه اسپینوزا بکرات اراده را از ذات او و همینطور وجود غایترا از افعال او سلب نموده است3و با اینکه تأکید کرده است که خداوند بذات وحالات ذات خود یعنی اشیاء جزئی علم دارد4و حتی علم باین علم هم دارد5،ولیباوجود این بدرستی معلوم نیست،که او این علم را از نوع علم فعلی یعنی منشأفعل و خلق بداند که اگر چنین میبود،البته،عقیدۀ او تا حدی با عقیدۀ حکما وعرفای ما همانند مینمود،و در نتیجه برای خداوند،اختیار،بهمان معنای متداولدر بین حکما و عرفای اسلامی ثابت میشد ولی چنین بنظر میرسد در نظر اسپینوزاعلم خداوند باشیاء نه از نوع علم فعلی است و نه از نوع علم انفعالی و اینهمممکن است زیرا آنانکه علم را بفعلی و انفعالی تقسیم کردهاند خود گفتهاند که اینمنفصلۀ مانعة الخلو نیست.