خلاصه ماشینی:
"امریکا شاه و جبهه ملی را در کنار هم میخواست و از آنجا که شاه در شرایط برتری امریکا در صحنه جهانی و با حمایت آنها حکومت میکرد، قول همهگونه همکاری و اصلاحات را به دولت امریکا داده بود و این معامله جبهه ملی را بهشدت تضعیف میکرد، تاجاییکه بهمرور نقش موثر خود را از دست داد و دیگر در دهه پنجاه خبری از آن همه شور و حرارت و فعالیت نبود.
مجلس کمیتهای را تحت عنوان کمیته مقاومت ملی تشکیل داد که پنج نفر از رهبران این دو حزب آن را اداره میکردند که سلیمان میرزا اسکندری و مساوات از سوی حزب دموکرات و آیتالله مدرس، واعظ اصفهانی و محمدصادق طباطبایی ـ فرزند آیتالله طباطبایی که به زبانهای خارجه آشنایی داشت ـ نیز به نمایندگی از حزب اعتدالیون در آن شرکت داشتند.
اما دلیل حمایت شوروی از رضاخان، سیاست او برای مدرنیزهکردن کشور بود؛ زیرا ـ به زعم سردمداران کمونیست روسیه ـ مدرنیزاسیون ایران چند ارزش حیاتی برای شوروی داشت: اولا این مساله باعث سرکوب زمینداران بزرگ و به تبع آن سقوط تفکر زمینداری و فرهنگ فئودالی در ایران میشد و زمینه مهاجرت روستاییان را به شهر فراهم میکرد و ثانیا تمایل رضاشاه به صنعتیکردن کشور موجب شکلگیری طبقه کارگر صنعتی میشد که این خود پایهای برای رشد سوسیالیسم به حساب میآمد.
در حالیکه در جنبش مشروطه، این شاه بود که فرمان مشروطه را صادر کرد و خود نیز همچنان در همان مقام به حیات سیاسی خود ادامه داد و مهمتر اینکه پس از مشروطه، نظام زمینداری، بهعنوان زیرساخت اقتصادی ـ اجتماعی ایران، همچنان دستنخورده باقی ماند و حتی قدرت بیشتری گرفت؛ یا به عبارتی، جنس نخبگان حاکم هیچ تغییری نکرد."