خلاصه ماشینی:
"» (ص18) بنابراین: الفــ بالاخره روشن نیست که نویسنده میخواهد مبنای بحث خود را بر وجود «مشکلات اقتصادی» و تبدیل آن به «بحران عمده انقلابی» بنا کند ــ همچنانکه نوشته است: «این انقلاب زاییده اختلاف منافعی بود که بر اثر فرایند توسعه اقتصادی پدید آمده بود» (ص18)؛ «مفهوم مارکسیستی طبقه و منازعه طبقاتی بر این اثر سایه افکنده است»(ص32) ــ یااینکه چنین نظری را قبول ندارد.
6ــ نویسنده کتاب طبقه، سیاست و ایدئولوژی، مطالبی را ذکر میکند که درواقع نارسایی چارچوب نظری و تفکر وی برای تحلیل انقلاب اسلامی ایران را میرسانند؛ بهعنوانمثال میگوید: «به گفته تاچ، اعتقاد به معجزه، مورد پذیرش مردمی است که در موقعیتهای تحملناپذیر و بنبست زندگی میکنند» (صص14 و 15)؛ و یا ساوری میگوید: «هیچگونه اساس تئوریک در حکومت شیعه دوازدهامامی برای توافق بین مجتهدها و هر شکلی از حکومت وجود ندارد.
در نقد این رویکرد مولف کتاب باید گفت: الفــ از مهمترین عوارض اتخاذ چنین روش و دیدگاهی، بیپایگاهی دین و علمای دین در چارچوب نظری وی برای تحلیل وقایع تاریخی ایران میباشد؛ بهعبارتدیگر آنها مطلقا متغیر وابسته تصور شدهاند و استقلالی برای تاثیرگذاری و نقشآفرینی برایشان متصور نیست؛ چنانکه مینویسد: «مدارک موجود حاکی از آن است که اختلاف در رفتار سیاسی به تنوع منابع حمایتکننده از علما بستگی داشته است.
» (ص167) ـــ «باید تاکید کرد که گفتمان اسلامی ــ انقلابی یک ایدئولوژی ازپیشموجود متکی بر نظریه سیاسی شیعی اولیه یا توسعه نهادین علما نبود که گروهها و طبقات ناراضی از آن علیه شاه استفاده کنند بلکه این ایدئولوژی بهوسیله نظریهپردازان مختلفی نظیر آیتالله خمینی، آلاحمد و علی شریعتی مطرح شد که همگی از مسایلی نظیر سرکوب سیاسی سیاستهای دولت و توزیع نابرابر، الهام گرفته بود..."