خلاصه ماشینی:
طبیعی است تاریخنگاری انقلاب اسلامی از ویژگیهای عمومی روشهای تاریخنگاری جهان پیروی میکند و ازهمینرو تشریح ابعاد گوناگون این تاریخنگاری کلی، در حکم مقدمهای برای ورود به بحث اصلی (آسیبشناسی تاریخنگاری معاصر)، ضروری است؛ چراکه بیتردید دانشمندان مورخ مسلمان و ایرانی گذشته، همگی از فضای گفتمانی عصر خود متاثر بودهاند و آنچه از تاریخنگاری آنان بر جای مانده، چند و چون امروزمان را تعین میبخشد.
نظر به این مساله، ازآنجاکه پرداختن به سوال موردنظر مقاله مبنی بر کاوش در علل بیتوجهی خوانندگان به کتب تالیفشده همسو با گفتمان انقلاب اسلامی، طبعا در نوع خود مسالهای ریشهدار است و با توجه به شناختی که از تاریخ ایران داریم، میتوان ریشههای این مساله را حتی در گذشتههای بسیار دور ردیابی کرد.
[27] اینک که کلیات و پارهای پیشزمینههای قابل توجه و ضروری برای ورود به آسیبشناسی خاص دوره انقلاب اسلامی ذکر گردیدند، در ادامه بحث، نخست دو دیدگاه درخصوص علل رویگردانی و عدم اقبال عمومی نسبت به آثار تاریخی همسو با گفتمان انقلاب اسلامی و نیز نقش نگرش ایدئولوژیک و فضای خاص گفتمانی و سیاسی حاکم بر ایران ــ که روش تاریخنگاری انقلاب اسلامی متاثر از آن بوده است ــ را تشریح خواهیم کرد.
چنانکه میدانیم در فرایند انقلاب اسلامی ایران، توده مردم در فرایندهای سیاسی ــ مذهبی مشارکت فعالانه و مثبت داشتند و اقبال خوانندگان به کتب سیاسی ــ مذهبی، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، نسبت به دوره پس از انقلاب بهمراتب بیشتر بود و این مساله به تنهایی یک مورد نقض کافی برای رد تحلیل مزبور محسوب میشود؛ ضمنآنکه مطابق باورهای دینی ما، درنهایت، حق پیروز میشود و دولت پایدار از آن او است، ازاینرو چنین تحلیلی، درواقع یک درک نادرست از اسلام، مسلمانان، ایران و حق، و تفسیری ضعیف از حقیقت ارائه میدهد که نهایتا و بهطورضمنی روحیه و اندیشه تسلیم در برابر یک واقعیت تلخ را تجویز و تقویت میکند.