خلاصه ماشینی:
"*سعدی با توجه به عنوان«اصم»حکایتی نغز پرداخته است که اینک از بوستان نقل میشود: {Sگروهی برآنند ز اهل سخن#که حاتم اصم بود باور مکنS} {Sبرآمد طنین مگس بامداد#که در چنبر عنکبوتی فتاد# همه ضعف و خاموشیش کید بود#مگس قند پنداشتش،قید بود# نگه کرد شیخ از سر اعتبار#که ای پایبند طمع پای دار# ز هرجا شکر باشد و شهد قند#که در گوشهها دام باز است و بند# یکی گفت از آن حلقۀ اهل رای#عجب دارم ای مرد راه خدای# مگس را تو چون فهم کردی خروش#که ما را بدشواری آمد بگوش# تو کاگاه گردی ببانگ مگس#نشاید اصم خواندنت زین سپس# تبسمکنان گفتش ای تیزهوش#اصم به که گفتار باطل نیوش# کسانی که با ما به خلوت درند#مرا عیب پوش و ثنا گسترند# چو پوشیده دارند اخلاق دون#کند هستیم زیر و طبعم زبون# فرامینمایم که مینشنوم#مگر کز تکلف مبرا شوم# چو کالیو دانندم اهل نشست#بگویند نیک و بدم هرچه هست# اگر بد شنیدم نیاید خوشم#ز کردار بد دامن اندر کشم# بحبل ستایش فراچه مشو#چو خاتم اصم باش و غیبت شنو6S} [شرح بوستان 201] اقطع: در تذکرة الأولیاء عطار،داستانی از ابو الخیر اقطع نقل شده که ظاهرا اشاره به وجه تسمیۀ وی به«اقطع»دارد.
صاحب«معارج الولایه»نوشته که او برادر کلان برهان الدین و مرید شیخ فرید الدین گنج شکر است و این ابیات نظم خود در مدح آن جناب درج کرده: {Sمنتجب شیخ زرزری زربخش#کو شفیق کلان بود بشمار# از مریدان خواجه گنج شکر#کرد اول بدیو گیر قرار# خلعت زر ز غیب میآمد#در صباح و رواح و لیل و نهار# شد از آن نام زرزری زربخش#مینمودش براه خیر نثارS} و نیز صاحب«معارج الولایه»مینویسد که چون مجاهده و ریاضت بکمال رساند و بمرتبۀ محبوبی وصال یافت او را دو خلعت زرین به وقت صبح و شام از عالم غیب فرود آمدی و آن را به مصارف فقرا صرف کردی و خود استعمال ننمودی از این جهت به این اسم مشهور گشت."