چکیده:
نویسنده کوشیده است شعر پنج شاعر معاصر (اخوان ثالث،شاملو،نیما،فروغ فرخزاد و سهراب سپهری)را به لحاظ بهرهگیری از ضرب المثلها بررسی کند.همچنین اشعاری از این شاعران،که قابلیت مثل شدن دارند،معرفی شده است.
خلاصه ماشینی:
"دخلوتصرف در حوزهی معنا بیشتر از همه در شعر شاملو اتفاق افتاده است؛به نمونههای زیر توجه میکنیم: -از این فریاد/تا آن فریاد/سکوتی نشسته است«شاملو-423» -من زنی را دیدم نور در هاون میکوبید«سپهری-762» (به تصویر صفحه مراجعه شود) شعر معاصر -و هنوز قصه بر یاد است/وین سخن آویزهی لب(بهجای آویزهی گوش) «نیما-در شب سرد زمستانی» 1-6مشابهت 1-6-1لفظی:گاه ابیات یا مصرعهایی،به لحاظ شکل بیرونی و وجود بعضی کلمات و الفاظ در آنها،«مثل»یا«مثلواره»ای را به ذهن میآورد: -دیوارهای باد/چندانکه هیچ موش/در آن/به حرف آن سو پنهان نداده گوش«شاملو-161» (دیوار موش دارد موش هم گوش دارد) -بزرگ آفرینندهای بود و هست/که بالاتر از دست او نیست دست «اخوان-تورای کهن...
«فرخزاد،تولدی دیگر:آیههای زمینی» -تنها صداست که میماند«همان» -وای بر من!به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژندهی خود را؟ «نیما،وای بر من» -آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید/یک نفر در آب دارد میسپارد جان«نیما،آی آدمها» تا نه داغی بیند/کس به دوران نه چراغی بیند!«نیما،مانلی» این تو را بس باشد/کاشنای رنجت/نه همهکس باشد«همان» -غم این خفتهی چند/خواب در چشم ترم میشکند«نیما،مهتاب» -قاصد روزان ابری داروک!کی میرسد باران؟!«نیما،داروگ» -خانهام ابریست/یکسره روی زمین ابریست با آن «نیما،خانهام ابریست» -گرم یادآوری یا نه/من از یادت نمیکاهم«نیما،تو را من چشم درراهم» -تو را من چشم درراهم«همان» از برآیند آنچه گفته شد،که تنها نمود کوچکی از ردپای مثلها و وابستگان آن در شعر معاصر است و نیز از نمونههای مشهوری که از شعر این شاعران بهصورت بندهای قابل «ضرب المثل شدن»ارائه شد،میتوان این نتیجه را گرفت که شعر شاعران معاصر ما،که مدعیان نوپردازی و هنجارشکنی در مقابل سنتگراها هستند،با مردم و فرهنگ ایشان بیگانه نیست و اتفاقا این شاعران در راستای هدف خویش با بهرهگیری از فرهنگ عامه(ضرب المثلها)توانستهاند هرچه بیشتر به مردم نزدیک شوند."