چکیده:
در کتاب ادبیات فارسی(2)و در درس اول،از قول خواجه عبد الله انصاری چنین میخوانیم که«الهی،ترسانم از بدی خود،بیامرز مرا به خوبی خود»همه میدانیم که خواجه عبد الله و عرفایی چون او،لغزش و بدکرداری به معنای مصطلح نداشتهاند تا ترسان و نالان به درگاه خداوند عذر بخواهند بلکه دلهرهی همهی آنها به نوعی از«بازی غیرت»و ایمن نبودن از این بازی بوده است و دغدغهی این که«اهل ایمان همه در خوف ذم خاتمتاند».کوشش نگارنده در این مقاله،بررسی دو قطب روشن و تاریک«دم خاتمت»1همراه با اشارهای به سرافرازان و سرافکندگان این دو قطب است.
خلاصه ماشینی:
"ترس دم خاتمت (به تصویر صفحه مراجعه شود) امیر حسین مدنی دانشجوی دکتری زبان و ادب فارسی چکیده در کتاب ادبیات فارسی(2)و در درس اول،از قول خواجه عبد الله انصاری چنین میخوانیم که«الهی،ترسانم از بدی خود،بیامرز مرا به خوبی خود»همه میدانیم که خواجه عبد الله و عرفایی چون او،لغزش و بدکرداری به معنای مصطلح نداشتهاند تا ترسان و نالان به درگاه خداوند عذر بخواهند بلکه دلهرهی همهی آنها به نوعی از«بازی غیرت»و ایمن نبودن از این بازی بوده است و دغدغهی این که«اهل ایمان همه در خوف ذم خاتمتاند».
»(عطار،8731:422) ترس و نگرانی آنها(خاصان)وقتی بیشتر میشود که تلبس ابلیس را بر«عالمان کامل»مرور میکنند که:«بعضی صاحبان همتهای عالی که تحصیل همه گونه علوم شرعی و ادبی کردهاند،بدی حیلهی پنهان میفریبدشان که به دلیل آنچه آموختهاند،دچار خودبزرگبینی میشوند،به بعضیشان میگوید:تو رنج بسیار کشیدهای؛اکنون وقت لذت بردن است و اگر هم لغزشی روی دهد چون تو عالمی،عقوبت نکنند.
(البته رند در معنای منفی آن،یعنی کاربرد آن قبل از حافظ)3اما گروه سومی هم وجود دارند که نه زاهدند و نه رند و استدلالشان این است: چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست آن به که کار خود به عنایت رها کنند (حافظ،5831:981) آنها معتقدند که:«بوجهل از کعبه و ابراهیم از بتخانه،کار عنایت دارد باقی بهانه.
نرسد کس به کعبهی تحقیق تا نباشد رفیق او توفیق (سنایی،0631:921) در پایان،ذکر دو نکته ضروری است؛یکی این که«کشتگان قهر را نتوان شمرد»؛به این معنا که روسیاهان تاریخ به هیچوجه محدود به این چند نفر نمیشوند بلکه به قول مولانا: صد هزار ابلیس و بلعم در جهان همچنین بوده است پیدا و نهان این دو را مشهور گردانید اله تا که باشد این دو بر باقی گواه (مولوی،7731:6033/1-7033) دوم این که از«قضا و قدر»الهی نمیتوان گریخت و با آن نمیتوان جدل کرد."