چکیده:
در گستره ی ادبیات فارسی، زن با چهره هاییگوناگون چون معشوق، هم سر، مادر، دختر، کنیز، و پیرزن (عجوزه) حضور دارد،اما دربسیاری از موارد، این چهره رنگی منفی گرفته و به صورت عامل مکر و فریب، فتنه ی اجتماع، و ابزار دست مردان روزگار نمایان شده است. این پژوهش، که به صورت توصیفی و کتابخانه یی انجام شده، درپی آن است تا با نشان دادن نقش هایگوناگون پیرزنان، هم چون عارف، متوکل، شجاع، مبارز، نابخرد، داستان گو، محتاله، دلاله، و جادوگر، درلا به لای متون ادب فارسی،همانندسازی دنیا به عجوزه ی هزارداماد را توجیه کند.
خلاصه ماشینی:
بررسی سیمای عجوزه در ادب فارسی دکتر محبوبه مباشری ٭ دانش یار گروه زبان و ادب فارسی ، دانشگاه الزهرا چکیده در گستره ی ادبیات فارسی ، زن با چهره هایی گوناگون چون معشـوق ، هـم سـر، مـادر، دختـر، کنیـز، و پیرزن (عجوزه ) حضور دارد، اما در بسیاری از موارد، این چهره رنگی منفی گرفته و به صورت عامل مکر و فریب ، فتنه ی اجتماع ، و ابزار دست مردان روزگار نمایان شده است .
«خانه ی ِ من جست که خونی کجا̌uاست — ای شه ْ، ازǔاین بیش زبونی کجاǔاست ؟!» ۶۴ از ۲۸ پیرزن ، که سخت از این هجوم و جنایت به تنگ آمده است ، به گفـتن مـاجرا بسـنده نمی کند و با مسئول دانستن پادشاه و دست گاه حکومتی ، چون آن یـک تحلیـل گـر اجتمـاعی ، پادشاه را زیر تازیانه ی انتقاد خود می کوبد و می گوید: «شحنه بود مست که آن خون کند، عربده با پیرزنی چون کند، «رطل زنان دخل ِ ولایت برند، پیرزنان را به جنایت برند.
و̌uاین سخن از پیرزنی یاد دار!: «دست بدار از سرِ بی چارگان ، تا نخوری یاسج ِ غم خوارگان !» تفسیر پیرزن از گوهر درخشان تاج پادشاه در داستان «اشک یتیم » پروین اعتصامی نیز نمونه هایی از روبه رو شدن پیرزنان و پادشاهان را به تصویر مـی کشـد و چهره ی زنان سال خورده در داستان های او سیمای شورش گران بی پروای آگـاه بـه مسـائل و مشکلات روزگار است .