خلاصه ماشینی:
"The Idea of man in Literature in Religion and Literature Harper and Row,NewYork,1971 ادبیات اروپا،از همان آغاز در یونان،این دیدگاه را داشت که انسان وحدتی تفکیکناپذیر از جسم(ظاهر و قدرت بدنی)و روح(عقل و اراده)است و تقدیر فردی او به دنبال این وحدت شکل میگیرد و مانند مغناطیسی،کنشها و رنجهای درخور خود را جذب میکند.
قدرت خلاقهء هومر درون خود این اعتقاد را دارد که نه مشاهده و نه عقل نمیتوانند یکسره توجیه کننده باشند،حتی اگر همه چیز در اثر،از رویدادها حمایت کند و این اعتقاد را دارد که ریشهء هر شخصیت در سرنوشت خاص اوست و باید ناگزیر به سرنوشتی که مال اوست گردن نهد ولی این نکته به معنای آن است که سرنوشت به کل وجود او تعلق داردو نه به هر یک از صفات او؛ زیرا این صفات که انتزاعی تلقی میشوند،هرگز با چهره به عنوان یک کل در تلاقی نیستند.
در نتیجه مفهوم محاکات دارای بار معنوی فراوانی شد که هرچند از نظریهء مثل افلاتون ریشه میگرفت ولی نتیجهای به بار آورد که به شدت با آموزههای افلاتون در تقابل بود یعنی باور به فاخر بودن هنر؛و سپس همین فرایند نزد پلوتینوس(فلوطین)11که بر تعارض میان کهن انگاره در روح هنرمند خلاق و اثر مادی تأیید میکرد به دو انگاری جدید و مسئلهای نوین انجامید.
داستان مسیح نه تنها خشونت زندگی فرد،بلکه گونهگونی و فراوانی شکلهای آن را آشکار کرد زیرا این داستان حدود زیباییشناسی محاکات باستان را تعالی بخشید:در اینجا انسان شایستگی زمینی خود را از دست داده است و هر چیزی میتواند برای او رخ دهد:تفکیک کلاسیک انواع ادبی از میان رفته است؛ دیگر تمایز میان سبک فاخر و عوامانه در میان نیست."