چکیده:
بحث اخلاق از مهم ترین مباحث معرفتی بوده و فراز و نشیب بسیاری داشته است. دکارت در کتاب گفتار در روش، ضمن نقد روش و آرای علمای اخلاق به ویژه ارسطو و متهم نمودن آنان به گزافه گویی، تصویرپردازی و توصیف گرایی و نیز عدم ارائه راه صعود به قله رفیع اخلاق، وعده می دهد که در نظام اخلاقی خود، نردبانی برای صعود به این قله و نیز اخلاقی کاربردی و توصیه ای ارائه نماید.
این مقاله به بررسی تطبیقی این دو رویکرد می پردازد و نشان می دهد اتهامات دکارت به اصحاب مدرسی به ویژه ارسطو صحیح نیست و وی به رغم استفاده فراوان از ارسطو در بحث اخلاق و مابعدالطبیعه، جانب انصاف را نگه نداشته است. همچنین وعده او به ارائه بنای استوار اخلاقی و اخلاق کاربردی و توصیه ای هیچ گاه جامه عمل نپوشید.
Aristotle and Descartes have been known as two permanent philosophers belonging respectively to ancient Greek and modern times. Their views on ethics have been studied comparatively in this paper. In his “discourse de la method”، Descartes has argued against the scholars of ethics، particularly against Aristotle، in detail. Knowing their ethics as a kind of exaggeration، figment of the imagination and a descriptive field، he claims that in their ethics، one can never find a way to ascend the highest point in morality. Descartes himself، however، promises that he will show the straight way for reaching the highest morality and found an applicable and prescriptive ethics in his
system.
In this paper it has been made clear that neither Descartes` claims against scholastic scholars have proven true nor his promise has been performed. In spite a great and fundamental utilizing Aristotelian ethico-metaphysical teachings، one can say that Descartes has not gone in justice toward Aristotle.
خلاصه ماشینی:
. نقش تجربه در اخلاق ارسطویی نظریۀ اخلاقی ارسطو،نظریهای تجربی است و او در بررسی مسائل اخلاقی از وضع قوانینکلی،خشک و خشن اخلاقی اجتناب میکند و ضمن توجه فراوان به عرف عام و تجاربگذشتگان،بررسیهای تجربی در تعیین حد اعتدال هر امر اخلاقی را راه دیگری برای رسیدنبه زندگی سعادتمندانه میداند؛مثلا او در تعیین نقش لذت در پیشرفت و کمال انسانی،ابتدابه بررسی تجربی این امر میپردازد که«لذت»فینفسه چیست.
(دکارت،1376:68 و 69) قایسۀ اخلاق ارسطویی با اخلاق دکارت با توجه به مطالب یاد شده،پرسش اساسی این است که دکارت توانسته نقاط ضعف اخلاقارسطویی-افلاطونی و رواقی را در نظام اخلاقی خود تصحیح کند؟آیا بهرغم انتقاد او بهارسطو و رواقیون،به ویژه در مکاتباتی که با شاهزاده الیزابت داشت،توانسته آنطور که درکتاب«گفتار در روش2ادعا نموده،همچون ارسطو تنها به بالا بردن فضایل اخلاقی و مزیتدادن آن نسبت به هر چیز اکتفا نکند؛بلکه وسیلۀ شناخت این فضائل ر نیز به دست دهد؟بالأخره اینکه آیا اخلاق دکارتی صرفا به یک فلسفۀ اخلاق اشاره دارد؟ دکارت در اغلب آثار خود به نقد تفکر سنتی و مدرسی میپردازد؛اما وامداری او بهگذشتگان امری غیر قابل انکار است.
دکارت در کتاب«گفتار در روش»ضمن نقد روش و آرای اخلاقی گذشتگان،به ویژهارسطو و نسبت دادن اتهام گزافهگویی و اتخاذ روش توصیفی صرف در اخلاق،بر ساختنبنای سترگ اخلاق توصیهای و کاربردی و ارائه وسیله شناخت درست فضائل و رذائل اخلاقیرا وعده میدهد؛اما او ناگزیر است به طریق ارسطویی بازگردد و اعتراف نماید تنها راه تعلیقحکم و کنترل امیال در نظام معرفتی و اخلاقی وی،همان توجه به مسئله آکرازیا وپرهیزکاری و تقویت ارادهای است که ارسطو پیشتر پیشنهاد کرده بود.