چکیده:
دین به مثابه یک عنصر در ساختار سیاستگذاری نظامهای ایدئولوژیک تأثیرگذار است و میتواند به عنوان یک ورودی در سازوکار تصمیمگیری سیاست خارجی این کشورها احصاء شود.اما، حسب آنچه در اصول کلی حاکم بر مکاتب فلسفی و اجتماعی غرب عنوان میشود،این مفروض نمیتواند در نظامهای سکولار غربی معنا پیدا کند.ایالات متحده که بر اساس قانون اساسی این کشور، ادبیات سیاسی زمامداران آمریکایی به ویژه در سیاست خارجی این کشور بروز دارد.شاید این دو مفهوم متفاوت،نوعی تناقض را در نظام سیاسی آمریکا به ذهن متبادر سازد.اما با نگاهی عمیقتر و تاریخی به این کشور،این پدیده را میتوان تا حدودی تبیین کرد.در گفتمان سیاسی تصمیمسازان آمریکایی در عرصه سیاست خارجی میتوان سه فصل مشترک:رسالت،نمایندگی نیروهای الهی در مقابل نیروهای اهریمنی و برگزیدگی را احصاء نمود.این گفتمان سیاسی را میتوان تا حدودی متأثر از انگارههای اعتقادی مسیحیان اونجلیکال محافظهکار وراست مسیحی دانست.این مقاله بر آن است تا با رویکردی تاریخی-اجتماعی حضور انگارههای اعتقادی که غالبا نوعی استنباط از دین مسیحیت هستند را در عرصه سیاست خارجی امریکا تبیین کرده و به اثبات رساند.این فرهنگ اعتقادی،برخاسته از تاریخ تحولا اجتماعی است که به عنوان یک ورودی فرعی و نه یک اصل اساسی بر نظام سیاستگذاری سیاست خارجی ایالات متحده تأثیر گذاشته و نقشآفرینی میکند.
خلاصه ماشینی:
"در ایالات متحده،جدایی دین از ساختارهای سیاسی در سطوح فدرال توسط قوانین مدنی این کشور به رسمیت شناخته شده و دارای نوعی تضمینهای قانونی نیز هست،بهطوری که اصلاحیه اول قانون اساسی ایالات متحده که در سال 1971 توسط کنگره آمریکا صورت گرفت،اشعار میدارد:«هر گونه قانونگذاری که در آن هر دین و مذهبی چه مورد حمایت و چه منع گردد،توسط مجالس قانونگذاری ایالات متحده ممنوع خواهد بود».
سئوال اصلی که به ذهن متبادر میشود این است که چرا در مقاطع مختلف تاریخ ایالات متحده دیده میشود که مقامات سیاسی در مناصب کلیدی این ساختار سکولار، برای تبیین و عملیاتی کردن برخی از سیاستگذاریهای خارجی خود به آموزههای دینی متوسل میشوند؟چه نوع رابطه منطقی را میتوان برای فهم تنازع بین ساختار قانونا سکولار ایالات متحده و وجود نوعی گفتمان مذهبی در سیاست خارجی این کشور به دست داد؟آیا بهرهگیری از ادبیات دینی توسط مقامات رسمی این کشور نوعی تنازل از قانون اساسی ایالات متحده و رویگردانی از تئوریهای سکولاریزه شده فضای سیاسی (1).
نمایندگی نیروهای الهی در مقابل نیروهای اهریمنی،که از جمله دلایل،توجیهات و فلسفه رفتاری فعالگرایی و بینالمللیگرایی ایالات متحده برای ورود پرقدرت به عرصه بینالملل بوده و ورود سختافزاری آمریکا در منازعات بینالمللی را سامان بخشیده،ریشه در انگارههای اعتقادیی دارد که به لحاظ تاریخی،مسیحیان پروتستان،راست مسیحی و به ویژه قسمی از این فرقه مذهبی اخیر یعنی مسیحیان اونجلیکال محافظهکار،مبدع آن بودهاند.
لذا صرفنظر از منافع سیاسی و اقتصادی قابل احصاء در حمایت ایالات متحده از اسرائیل و حمله به عراق برای حضور در منطقه خاورمیانه،تأثیر انگارههای عقیدتی بر نوع سیاستگذاریهای خارجی آمریکا قابل توجیه است."