خلاصه ماشینی:
اما یکی از دلائل سیاسی در لزوم اجرای فوری تعلیمات اجباری این است که ما میخواهیم حکومت دموکراسی داشته باشیم و امروز چنین حکومتی نمیتواند مفهوم خارجی و حقیقی پیدا کند مگر برای جامعهای که همه افرادش بیش و کم بتکالیف و حقوق خود آشنا باشند و آنهم میسر نیست مگر اینکه آن افراد خواندن نوشتن بدانند و از تعلیمات مدنی و تاریخ و جغرافیای کشور خود اندک آگاهی حاصل کرده باشند.
باری برای اینکه ایران در میدان نبرد حیاتی بتواند گلیم خود را از آب بدر آورد و مستقل و زنده بماند باید خود را بوسائلی که تمدن جدید ایجاد کرده است مجهز کند و مقدمه این کار این است که همه افرادش دارای حداقلی از معلومات بشوند و در این امر هم عجله و شتاب فراوان بخرج دهند زیرا با سرعتی که جهانیان پیش میروند مجال تأمل و تردید و تأخیر برای کسی باقی نیست و توسل بافتخارات گذشته و دیگر معاذیر مانع اجرای قانون بقاء اصلح و فنای اضعف نخواهد گردید.
اعتراض دیگر این بود که اجباری کردن تعلیمات لزومی ندارد و همین که دولت وسائل فراهم کرد مردم خود باختیار اطفالشان را بدبستان خواهند گذارد اما این اجباری که در قانون قید شده در واقع دو طرفی است:هم شامل افراد است که شاید پارهای از آنها بواسطه نادانی یا برای استثمار از کودکان نخواهند آنها را بمدرسه بگذارند و هم شامل حال دولت است که ملزم میشود باینکه در مدت معین وسائل فراهم آورده هر کودکی را که باو عرضه میدارند در دبستانهای خود جای دهد و اگر این الزام نباشد بیم آن میرود که دولتها اهتمام کافی در تهیۀ وسائل بخرج ندهند زیرا اجرای تعلیمات عمومی ابتدائی همانقدر که پرزحمت است کمنمایش است.