چکیده:
این در حالی است که در روزگار هجوم اسکندر،دودمان فرهیختگان بزرگترین امپراتوری تاریخ بشر به ثبت رسیده است. اسکندر مقدونی،چهرهی شگفتانگیز تاریخ که در نگارش سرگذشت وی دوگانگی به وجود آمده و روایتهای دینی نیز به پیچیدگی داستان افسانهای او افزوده تا او را به شخصیت نیمهاسطورهای تغییر شکل داده است.البته تاریخ خوانان با شناختی که از دوچهرگی اسکندر دارند به خوبی میدانند آن گروه که وی را ارباب قهرمانان پیروزیهای مثبت ارزیابی میکنند تنها کارشان بر اساس نادانستهها و مفروضات است نه بر پایهی حقیقت. نفوذ نماد اسکندر در تاریخ و فرهنگ پارسی،بسی مایهی تعجب است، شاید یک سبب آن ایجاد قهرمان در برابر قهرمانان ایرانزمین که جنبهی مذهبی ندارد،باشد. تصویر مناسب و راستینی که میتوان از وی با شیوی تحقیق دریافت کرد، روند این تعصبات را میکاهد در این مقاله بر آن شدیم تا پس از هزار سال، واقعیت وجودی اسکندر و پیامد ارزشی و تاریخی یورش و پیروزیهای او را بازگو کنیم و دیگر اینکه چیرگی بر سرزمین پارسی با ورود تمدن و علوم یونانی به عرصهی دانش اسلامی چه بوده است،
خلاصه ماشینی:
"این شناخت نادرست از فرهنگ اصیل ایران که هربیدانشی و بیفرهنگی و بدی و سختی که پیش میآمد به ایرانیان نسبت دادند و کوشیدند فرهنگ ملتهای شرقی را عامل بدبختی و شکست و بیتدبیری جلوه دهند،با تفکر ضد ایرانی منابع یونانی آمخته و به نگاهی تحریف شده و دوگانه نسبت به ملت ایران شکل میگرفت«بر خلاف رهبران یونان که تنها بر یونانیان حکومت میکردند،فرمانروایان ایران باستان، حکمرانانی متکی بر وفاداری ملت بودند و بر سرنوشت تعدادی اقوام و ملل جداگانه تسلط داشتند؛اقوامی که هریک میراث قومی،زبان،آداب و رسوم و اعتقادات دینی خاص خود را داشتند.
(رک، ن،فرای812/7731/) اسکندر بر هرکجا که چیره میشد اندیشهی به هم پیوستن یونانیان و ایرانیان را به کار میبست انتخاب همسری روشنک1،دختر داریوش شهریار پارس نیز پیوند زناشویی گروهی از سپاهیان یونانی با بانوان ایرانی همه گویای تلاشهایی در راه این پیوستگی بود.
(رک،دلیسی،66-56) پیروزیهای اسکندر راه را برای گسترش مسیحیت در آینده گشوده بود که در فضای آزادتری پیش روند و آیین مسیح را رواج دهند با این همه ناگفته نماند که در یونانی کردن نواحی مرزی،کلیسا مؤثرتر از هرعاملی بوده است که توانست گروههای گرویده به دین مسیح را بر برپایی عرفی و اجتماعی فرمانروایان روم سامان بخشد و ایرانیان و اعراب را هماهنگ با نظام دینی که برگرفته از سازمان اداری روم بود، دستهبندی کند.
امروز پس از قرنها درمییابیم گرچه اسکندر به یمن تیزی عمل غیر قابل انکار بر سپاه تحت فرمانش تکیه میکرد،با دقت نظر در طرح نقشههای زیرکانه لشکرکشی، بیفوت وقت به سراسر این مرزوبوم میتاخت و کار سلسلهی شکوهمند را با تصرف ایران باستان به آخر رساند اما جهانگیریهای سردار مقدونیه تنها به جهت زیرکی و کاردانی و شهامت وی نبود،چه بسیاری دلایل در آن عصر وجود داشت که راه حرکت اسکندر را به سوی کشورگشاییهایش هموار میکرد."