چکیده:
مقاله حاضر تلاشی است در ضرورت بازاندیشی مفهوم تاریخنگاری در مقولهای متفاوت با آنچه اغلب درباره آن سخن رفته است،زیرا کسانی که در این حوزه به تدوین تاریخ پرداخته یا به انجام پژوهشی دست زدهاند،تاریخ را در قالب سنتی وقایعنگاری ارائه کرده،درحالی که تاریخ به مثابه دانشی است که تحول جوامع را در شرایط و بستر زمانی خاص در گذشته بررسی و تبیین میکند و تفاوت بینادی و ماهوی با وقایعنگاری دارد. با تفوق تاریخنگاری در ایران معاصر و ناکارآمدی آن به مثابه روش و اسلوبی که به سهم خود بتواند به بخشی از مسائل و مشکلات در مقاطع زمانی مختلف جواب دهد،این سؤال مطرح میشود که با وضعیت کنونی تعلیم و تعلم تاریخ،در صورت حذف آن از سیستم آموزشی،آیا شکاف و وقفهای کاربردی اتفاق خواهد افتاد؟! بازنگری در تاریخ،به ویژه در تاریخ معاصر ایران-فارغ از دیدگاههلای ایدئولوژیک،روششناسی و معرفتشناسی-بسیار ضروری است که در این مقاله بدان پرداخته میشود،و ضمن تبیین کارکرد تاریخ در حوزه علومانسانی به راهکارهای برون رفت از این وضعیت اشاره میشود که با استفاده از آنها میتوان گستره و کارکرد تاریخ را در جامعه،وسعت بخشید و از آن در حیطههای آموزشی،نگرشی،مدیریتی و سایر جهات استفاده کرد.
خلاصه ماشینی:
"ضرورت بازاندیشی تاریخ و کارکرد آن در علومانسانی درک گذشته،تأثیر بر آینده فائزه توکلی* چکیده مقاله حاضر تلاشی است در ضرورت بازاندیشی مفهوم تاریخنگاری در مقولهای متفاوت با آنچه اغلب درباره آن سخن رفته است،زیرا کسانی که در این حوزه به تدوین تاریخ پرداخته یا به انجام پژوهشی دست زدهاند،تاریخ را در قالب سنتی وقایعنگاری ارائه کرده،درحالی که تاریخ به مثابه دانشی است که تحول جوامع را در شرایط و بستر زمانی خاص در گذشته بررسی و تبیین میکند و تفاوت بینادی و ماهوی با وقایعنگاری دارد.
دوم،آنکه این شیوه نگریستن به تاریخنگاریهای مورخان میتواند روشی مثبت باشد، زیرا قطعیتهای کهن را دور میریزد و دست کسانی را که از آنها بهرهبرداری کردهاند رو میکند،چنانکه تاریخ در دورههایی،توسط قدرتمندان نگاشته میشود و کسانی که بیشترین قدرت را دارند دانش را نیز در احاطه خود درمیآورند،لذا این دیدگاه نه شالودهشکنی تاریخهای سایر مردمان،بلکه شرط لازم شالودهریزی تاریخ مردم است و با آغاز بازشناسی عمومی،راهی برای رهاییبخشی و تاریخسازی ایجاد میکند.
تاریخنگاری سنتی که محدود به نقل وقایع در مقاطع زمانی تاریخی است،کاستیهایی را در جریان کاربرد تاریخ در حوزههای فوق موجب شده است،به گونهای که باربارا تاکمن در زمینه حکومت،به سیر نابخردی حکومتها تأکید میکند و مینویسد: بشر در همهء زمینههای دیگر جز حکومت،شگفتی آفریده است،درحالی که همهء علوم دیگر پیشرفت داشته و علم حکومت متوقف مانده است و امروز بهتر از سه یا چهار هزار سال پیش اعمال نمیشود."