چکیده:
یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم با نعـره های قلقلـش اندر گلـو بـبست این بیت معروف حافظ، بنا بر اختیار علامه قزوینی چنین است. بعضی از نسخ خطی دیوان خواجه در مصراع نخست، به جای «غمزه»، «غمز، نعره و نغمه» و در مصراع دوم به جای «نعره»، «نغمه» آورده اند. در این مقاله، پس از طرح فضای معنایی غزل و گزارش مفهوم کلی(عاشقانه ـ عارفانه) آن، با عرضه دلایل کافی و طرح شیوه ای که در تصحیح متون فارسی معمول و بایسته است، برای مصراع نخست «نغمه» و برای مصراع دوم «نعره» پیشنهاد، و انتخاب و رای بعضی از محققان تایید شده است.
‘Allāmeh Qazvini has chosen this famous verse of Hāfez as mentioned above. In some of manuscripts of Hāfez’s Diwān، instead of Ghamzeh in the first hemistich، Ghamz، N‘areh and Naghmeh- and instead of N‘areh in the second half -Naghmeh- have been used.
In the present article، after producing the whole atmosphere of meaning and concept of this Ghazal، through presenting sufficient proofs and using a proper method in correction of Persian texts، unanimous with some scholars، for the first half Naghmeh and for the second one N‘areh have been proposed، and thereby some scholar’s views have been verified.
خلاصه ماشینی:
"برحسب همینضرورت،با اینکه سخن ما،در اینجا،دربارۀ یکی دو کلمه از یک بیت است،ازرعایت چنین شیوهای ناگزیریم،و بنابراین بحث خود را،با تأملی دیگر در کلغزل،آغاز میکنیم: {Sزلفت هزار دل به یکی تار مو ببست#راه هزار چارهگر از چارسو ببست#تا عاشقان به بوی نسیمش2دهند جان#بگشود نافهای و در آرزو ببست#شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو#ابرو نمود و جلوهگری کرد و رو ببست#ساقی به چند رنگ می اندر پیاله ریخت#این نقشها نگر که چه خوش در کدو ببست#یا رب چه غمزه کرد صراحی که خون خم#یا نعرههای قلقلش اندر گلو ببست#مطرب چه پرده ساخت که در پردۀ سماع#بر اهل وجد و حال درهای و هو ببست#حافظ هر آنکه عشق نورزید و وصل خواست#احرام طوف کعبۀ دل بیوضو ببستS}(دیوان حافظ،ص 111) اما پیش از اشاره به مفهوم کلی ابیات،توضیحی مختصر دربارۀ چند کلمه وتعبیر ضروری است: زلف:از تفسیر و تأویل سرود(بیت/ابیات عاشقانه)و ارادۀ معانی رمزی ازکلماتی مانند رخ،زلف و خال،در نیمۀ اول قرن پنجم شواهدی داریم.
دشواری کار آشنایان سوخته و مشتاق،در رسیدن به«بویی»از او و حتیآرزوی آن؛آنچه عطار در این تمثیل باز نموده است: {Sشیخ مهنه بود در قبضی عظیم#شد به صحرا دیده پر خون دل دو نیم#دید پیری روستایی را ز دور#گاو میبست و از او میریخت نور#شیخ سوی او شد و کردش سلام#شرح دادش حال قبض خود تمام#پیر چون بشنید گفت ای بوسعید#از فرود فرش تا عرش مجید#گر کنند این جمله پر ارزن تمام#نه به یک کرت به صد کرت مدام#ور بود مرغی که چیند آشکار#دانهای ارزن پس از سالی هزار#گر ز بعد آنکه با چندین زمان#مرغ صد باره بپردازد جهان#از درش بویی بیابد جان هنوز#بو سعیدا زود باشد آن هنوزS}(منطق الطیر،ص 384) نیز بسنجید با بیتی دیگر از حافظ: {Sبه بوی نافهای کآخر صبا زان طره بگشاید#ز تاب جعد13مشکینش چه خون افتاد در دلهاS}(دیوان حافظ،ص 97) 3."