چکیده:
این نوشتار به منظور نشان دادن اعتبار روش تفسیر قرآن به قرآن و کارآمدی آن، به بررسی و تحلیل مبانی روش تفسیری می پردازد. در این مقاله با تشریح شناختاری و عقلایی و نیز عرف خاص و ساختار ویژه زبان قرآن و تبیین استقلال معناشناختی قرآن و پیوند معنایی میان آیات، فهم مفاهیم و آیات قرآن را بیش از همه به خود متن قرآن و شواهد درون متنی وابسته می داند. افزون بر این، وثاقت متن قرآن و تحریف نشدن آن، به عنوان یکی دیگر از مبانی، رابطه ای متقابل با پیوند معنایی آیات قرآن دارد و هماهنگی متن قرآن را نمایان می سازد، ازاین رو کشف پیوند معنایی آیات، ارزشمندترین فعالیت تفسیری است که بیش از همه در روش تفسیر قرآن به قرآن ـ به ویژه در المیزان ـ مشهود است.
خلاصه ماشینی:
"(طباطبایی،1362:فصل 1 و 2؛فعالی،1377:92)و از سوی دیگر،با توجه به مبنای هستی شناختی توحیدیو پذیرش حکمت ربوبی،به تحلیل ضرورت وحی و نیاز انسان به نوعی معرفت و شعور ویژهفراعقلی و لزوم بعثت و نبوت در حیات بشر پرداختهاند،(طباطبایی،1417:135/2-132)از اینرو چون قرآن را حق و نازل شده از سوی خدا میدانند،اولا زبان آن را معرفتبخشو گویای واقعیت بهشمار آورده و ثانیا فهم و دریافت آن را برای انسان،ممکن ومیسر میدانند: اگر قرآن را اثر وحی خداوند دانا و حکیم دانستیم،که به منظور هدایت و تربیتفرد و اجتماع انسان نازل شده است،در اینصورت به حکم خرد،ناگزیریم اینواقعیت را بپریریم که سخن خدا،سخنی هدفدار و معنادار است و مراد ومقصود معینی در خود نهفته دارد که در پی انتقال آن به مخاطب است(سعیدی روشن،1385:392) علاوه بر این،تشویق و ترغیب انسانها به تدبر و تفکر در آیات قرآن کریم و سرزنشکسانیکه در قرآن تدبر نمیکنند(نساء82/؛محمد24/؛ص29/)و روش دیرینه مسلماناندر رویآوری به فهم و تفسیر قرآن،گواه شناختاری و قابل فهم بودن زبان قرآن است.
(همان:197) روشن است که علامه طباطبایی رهیافت اول را نمیپذیرفت و قرآن را برای فهم معارف،احکام و دانستنیهای لازم دین کافی نمیدانست،زیرا از یک سو به صراحت بیان میکند کهتفصیل احکام،قصص(داستانهای قرآن)و معاد،از مطالبی است که بدون پیامبر اکرم صلی الله علیه و الهراهی برای دریافت و فهم آنها نداریم(طباطبایی،1417:98/3)و از سوی دیگر در تفسیر آیاتقرآن،بر نقش سنت در تبیین جزئیات احکام تأکید میکند."