چکیده:
آنچه غالبا در تبیین نسبت اندیشه کرکگور با آراء هگل مشاهده می شود این است که بیشتر به تمایزهای او نسبت به هگل بسنده شده و کمتر به مولفه هایی توجه شده است که می تواند دلیلی بر تاثیر پذیری او از هگل نیز باشد. نگارنده بر این باور است که می توان با تحلیل نحوه تحقق همین تمایزها، تاثیر پذیری کرکگور از هگل را نیز نمایان ساخت و از این طریق، تبیین بهتری برای نسبت میان این دو ارائه داد. در تحلیل تمایزها، از دو حیثیت «حفظ و حذف شدن»، مندرج در مفهوم «رفع» که یکی از مهم ترین مفاهیم فلسفه هگل است، استفاده شده و سعی بر آن بوده است تا در بستر این تحلیل، به بررسی تطبیقی آرای دینی این دو فیلسوف پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
"ولی بااین همه،اساس مخالفت با آثار او نیز غالبا با تکیه بر این باور بود که فلسفۀ تعقلی،درنهایت به غصب جایگاه خداوند توسط انسان میانجامد؛و نکتۀ جالب اینکه یکی ازاساسیترین نقدهای کرکگور بر هگل نیز بر همین اعتراض مبتنی است.
(کرکگور،1374،ص 71) اگر کرکگور با رد نیاز دین به تقلاهای پر آب و تاب اهل مدرسه و اصحاب عقل،براین امر تأکید میکند که«آنچه ارزش واقعی دارد،تصمیم فرد است که چگونه درون وامر انفسی خود را چنان بارور کند تا با تمام وجود،پذیرای حقیقت شود»(به نقل از:طلایی،1386،ص 127)؛و اگر«از بعضی آدمها که از ترس فریب خوردن،به چیزیاعتقاد نمییابند،اظهار تعجب میکند»(طلایی،1386،ص 131)،همه و همه به این دلیلاست که او،دین را امری پویا میداند و معتقد است صرفا از رهگذر جهش ایمانی ودوری از تنآسایی روحی است که چشمان مؤمن به روی حقیقت باز میشود؛و اینهمان فرصتی است که خداوند،در بستر ایمان آوردن،به انسان داده است.
18) هگل در بطن این نتیجه سعی داشت تا واقعیت را صرفا در آن چیزی بگنجاند کهخصلتی گزارهای دارد و اساسا اگر قرار بود صرف استدلال فلسفی انسان را به واقعیتناب برساند،آن واقعیت باید دارای چنین خصلتی باشد.
در ادامه نیز به مواردی اشاره شد که در هر یک ازآنها،کرکگور سعی کرده است تا تمایز خود نسبت به هگل را نمایان سازد:1)در نیل بهحقیقتی که دین ناظر به آن است،هگل راه استدلال را درپیش میگیرد ولی کرکگور جهش را پیشنهاد میکند؛2)هگل حقیقت ناب را امری درک شدنی میداند ولی کرکگورآن را به صورت امری درکناشدنی مورد اشاره قرار میدهد؛3)هگل به یگانگی وجودکرانمند انسان و امر مطلق باور دارد ولی کرکگور به گسست میان ایندو قائل است."