چکیده:
بسیاری از تحقیقات در حوزه انحرافات اجتماعی، تنها به رابطه بین طبقه اجتماعی و رفتار نابهنجار اجتماعی پرداخته و از نقش تعاملی طبقه اجتماعی و موقعیت منزلتی منطقه مسکونی در هیجانات اضطرابی به عنوان منشا بسیاری از واکنش های انحرافی غافل مانده اند. با این باور، مقاله حاضر سعی دارد ابتدا رابطه تعاملی اجتماعی و موقعیت منزلتی منطقه مسکونی را تبیین نماید و سپس نقش آن را در عواطف اضطرابی و یا رفتار ضداجتماعی توضیح دهد. عواطف اضطرابی یا کنش های ضد اجتماعی نوعی انزوا و انفعال اجتماعی است که در ادبیات جامعه شناختی با عنوان های از خود بیگانگی، ناتوانی، سردرگمی، ناامیدی و غیره شناخته شده است. رویکرد خاص این مطالعه، توزیع فضای شهری به عنوان یکی از مولفه ها و زمینه های اجتماعی در توضیح عواطف اضطرابی، در کنار سایر مولفه های ساختاری و روابط اجتماعی است که با استفاده از روش پیمایش و تکنیک پرسش نامه انجام گرفته است. نتایج نشان می دهد که نقش طبقه اجتماعی و موقعیت منطقه مسکونی، هر یک به تنهایی یا در تعامل با یکدیگر، در رابطه با عواطف اضطرابی انکارناپذیر است. بررسی عوامل ذکر شده می تواند تا حدودی در پیش بینی رفتارهای ضداجتماعی موثر باشد.
خلاصه ماشینی:
"به همین جهت،این مقالهدر پی آن است که با بررسی وضعیت طبقات مختلف اجتماعی در مناطق شهر تهران،به مطالعۀرابطه بین طبقه اجتماعی و موقعیت منطقه به تنهایی و یا در تعامل با یکدیگر پرداخته و اثر آن را بر رفتار انحرافی عاطفی مشاهده نماید تا از این رهگذر بتواند به امکان پیشبینی رفتارهاینابهنجار و انحرافی،به تفکیک مناطق مختلف شهر تهران دست یابد.
نظریه کنترل با استعانت از نظریات"کف نفس"رکلس4،"جرم"گات فردسون وهیرشی5،"سرمایه اجتماعی"و"فرصتها"ی سامپسون و لاب6،بیان میکند که هرچه کنترل(1) Crime oppourtuniy (2) Bursik (3) Social bonding (4) Reckless (5) Gottfredson & Hitchi (6) Sampson & Laub تحقیقات بعدی رابطه بین طبقه و رفتار انحرافی را تابع شرایط خاص دانسته و به نقشمحلات گوناگون شهری به لحاظ عدم دسترسی به امتیازات اجتماعی و احساس محرومیت ومحیط یادگیری نامناسب میپردازند(تاتیل و دیگران،1990).
نظریه کنترل با استعانت از نظریات"کف نفس"رکلس4،"جرم"گات فردسون وهیرشی5،"سرمایه اجتماعی"و"فرصتها"ی سامپسون و لاب6،بیان میکند که هرچه کنترل(1) Crime oppourtuniy (2) Bursik (3) Social bonding (4) Reckless (5) Gottfredson & Hitchi (6) Sampson & Laub خود و کنترل اجتماعی2ضعیفتر و موقعیت برای اعمال مجرمانه مناسبتر باشد،احتمالاینکه افراد به رفتار انحرافی متمایل شوند،بیشتر میشود(هامیلتون،2000:1).
سازوکار این رابطه در این امر نهفته است که افراد ساکن در مناطق محروم شهری با تجربهفقر و بیکاری،جابجایی و تحرک مکانی،تراکم شدید جمعیت(نظریه بیسازمانی)دسترسیکم به منابع و امتیازات اجتماعی،فاصله بین امکانات و انتظارات(نظریه بیثباتی)،سرمایهاجتماعی و خود کنترلی و کنترل اجتماعی ضعیف(نظریه کنترل)،بیشتر در معرض فرصتها وموقعیتهای منتهی به جرم قرار دارند و در تعامل و مقایسه خود با دیگران به سستی،بلاتکلیفی،عدم اعتماد و بیاطمینانی بیشتری میرسند(نظریه کنترل عاطفی)،که پیامد آن رفتارانحرافی اضطرابی مثل محرومیت،یأس،بیگانگی و متعاقب آن پرخاشگری،خشونت و سایررفتارهای انحرافی است."