چکیده:
وجود شکاف میان واقعیت و آنچه در رسانه ها ارائه می شود، سبب شده تلاش های بسیاری برای توصیف و تبیین چگونگی و چرایی شکل گیری بازنمایی های رسانه ای از جهان خارج صورت گیرد. در سایه این تلاش ها، امروزه بازنمایی رسانه ای به مفهومی بنیادین در مطالعات فرهنگی و رسانه ای تبدیل شده است. بر اساس فرض های اولیه مطالعات فرهنگی، در بررسی متون رسانه ای، مؤلفه های ایدئولوژیک و اجتماعی موجود در ورای این متون و تاثیر آن در شکل گیری نگاه مخاطبان، امری است که باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد. در میان محصولات رسانه ای موجود، سینمای هالیوود در ارائه بازنمایی های رسانه ای از جهان خارج، موقعیت منحصربه فرد و بی بدیلی دارد. این تحقیق به بررسی «گفتمانی در درون گفتمانی دیگر» می پردازد. به این صورت که تصویر ایران در چهارچوبی از صورت بندی کلی شرق (و در اندازه کوچک تر؛ اسلام) در جهان غرب و به ویژه امریکا مورد بررسی قرار می گیرد. برای رسیدن به این هدف، فراورده های سینمایی هالیوود به عنوان یک رسانه، و بخشی از رسانه های امریکایی در نظر گرفته می شود. به این ترتیب، تحقیق حاضر به تحلیل «رسانه ای در میان رسانه های جمعی» امریکا می پردازد. بررسی فیلم های سینمایی ساخته شده در هالیوود که به نحوی با ایران مرتبط بوده اند نشان می دهد در این فیلم ها ایران به مثابه «دیگری فرودست» غرب نشان داده شده و کلیت عمل رسانه ای هالیوود را می توان بخشی از «نژادپرستی نوین» دانست. برای نیل به این هدف، از تلفیق دیدگاه های سه سنت نظری مطالعات فرهنگی، مطالعات پسااستعماری و نظریه فیلم استفاده شده است. در این منظومه نظری، مفهوم بازنمایی در مرکز مباحث نظری قرار دارد و رویکردی مرکب از نظریات استوارت هال و میشل فوکو در مورد مفهوم بازنمایی ارائه می شود. سپس دیدگاه ادوارد سعید در مطالعات پسااستعماری به عنوان مصداقی از کاربرد نظریه بازنمایی ارائه می شود. در نهایت سومین سنت نظری با عنوان نظریه فیلم، سعی در به کارگیری مضامین بازنمایی و مطالعات پسااستعماری در حوزه مطالعات سینمایی خواهد داشت.
خلاصه ماشینی:
"هال به این نکته اشاره میکند که آنچه در این نقاشی مطرح شده،در دستهبندیسهگانۀ تئوریهای بازنمایی،شکلی از رویکرد«برساختگرایی»است و آن را نمیتوانجزء رویکردهای بازتابی یا تعمدی قرار داد چرا که گفتمان تصویر چیزی فراتر از تلاشبرای ارائه تصویری آئینهای از جهان واقع است.
مفهوم بنیادین شرق در نظام معناییشرقشناسی،برمبنای رژیم خاصی از تصاویر و اعتقادهای کلیشهای شکل گرفته استکه درصدد بیان این نکته است که«شرق و غرب به شکل بنیادینی از یکدیگر متفاوتاند؛کلیشههای شرقی به عنوان تلاشی برای کنترل از طریق تثبیت تصویری واحد و یکه تقویتمیشوند»(روژک،2007:148).
هر نوع تصویری،چه عکس،چه نقاشی یا تصاویر متحرک و حتیتصاویر دیجیتال،خود مدلول نیستند بلکه«بازنمودیاند که طی فرایند انتقال تنظیم شدهبا نورپردازی،عمل مکانیکی دست و لنز یا کامپیوتر بر روی کاغذ فیلم[یا هر ماده دیگر]ثبت شده است»(کالکر،1384:24) در میان تحقیقات انجام شده در مورد بازنمایی سینمایی در مجموعه هالیوود،اثر ریچارددایر با عنوان«سفید1»اثر قابل توجهی است که در آن به بررسی نحوه بازنمایی سفیدپوستان(ذیل عنوان کلی«سفید»)در سینمای غالب غرب(هالیوود)پرداخته شده است.
هاوکس در ادامۀ تحلیل خود از کارکردهای نظامهای رمزگانی متفاوت دخیل در متن ازنظر بارت،میگوید:رمزگانهای 1 و 4 عامل حرکت متن به سمت جلو و ایجاد توالی درمتن هستند و رمزگانهای 2،3 و 5 اطلاعات پایهای(اساسی)را برای متن فراهم میکنند(همان)،از آنجاکه این تحلیل درصدد ارائه تحلیل روایی نیست،برای تحلیل نمونهها،رمزگان 2،3 و 5 مورد توجه قرار گرفته است.
الگوی روایی بارت (به تصویر صفحه مراجعه شود)آنچه در این صحنه به شکل ضمنی نشان داده میشود نوشتالژی زمان گذشته برایمشارکین متن است.
آنچه از آن تحت عنوان مطالعاتپسااستعماری یاد میشود به وضوح نشان میدهد این سلطه از شکل جغرافیایی و آشکارخود به حوزه فرهنگی انتقال یافته و شکلی لایهلایه یافته است."