چکیده:
مکتب فرانکفورت یکی از جریانهای فکری است که وظیفة اندیشیدن به زمان حال و درک زمان خود به کمک اندیشه را مؤلفهای برای هر گونه فعالیت عقلانی میداند. تجزیه و تحلیل فرانکفورتیها از جامعه تا حدود زیادی به اندیشههای کارل مارکس باز میگردد؛ اما محور اصلی اندیشة مکتب فرانکفورت را باید در نظریة انتقادی جست که مبین بررسی و تجزیه و تحلیل جنبههایی از واقعیت اجتماعی است که مارکس و پیروان او اهمیت چندانی برای آن قائل نشدهاند. این مکتب دربرگیرندة انتقاد از جامعه و جنبههای گوناگون زندگی اجتماعی و فکری است. نظریة زیبایی شناسی انتقادی ( Critical aesthetic theory) از دل این مکتب بیرون میآید. این نظریه، درحوزهها و رشتههای متعددی از علوم انسانی و اجتماعی برای تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات جوامع معاصر به کار گرفته شده است. در این مقاله از دیدگاه این نظریه دربارة هنر و ادبیات بهره گرفتهایم. اندیشمندان نظریة انتقادی برای هنر و ادبیات ویژگیهایی برشمردند تا بر اساس بینش انتقادی خود مرز میان هنر اصیل از هنر نااصیل را مشخص کنند. در نوشتار حاضر، ابتدا مفاهیم اصلی در زیبایی شناسی انتقادی؛ چون انتقاد در هنر (Critical of art)، منش ایدئولوژیکی- قوة سیاسی- هنر(Ideological nature of art)، هنر انقلابی (Revolutionari art) و خودمختاری در هنر(Autonomy of art)، مورد بررسی قرار گرفته؛ در ادامه، با تحلیل مهمترین موضوعات سیاسی و اجتماعی دیوان فرخی یزدی اصالت هنر او طبق این نظریه نشان داده شد.
Frankfurt School is one of the intellectual currents which considers the duty of thinking about present and understanding one’s time through thought as a factor for any intellectual practice. Frankfurt members analyze the society mostly on the basis of Karl Marx ideas but the main pivot of this school’s thought is found in critical theory which examines and analyzes those aspects of the social facts which have not been much important for Marx and his followers. This school includes criticism of the society and different aspects of social and intellectual life. The critical aesthetic theory arises from this school. This theory has been used in various realms and fields of the humanities and social sciences to analyze problems of contemporary societies. In this article، we have used the view point of this theory about art and literature. The scholars of the critical theory stated some features for art and literature in order to specify the boundary between genuine art and ignoble one based on their own critical insight. Here، we have first analyzed the main concepts in the critical aesthetics، i.e. criticism in art، ideological nature of art، revolutionary art and autonomy in art، and then by analyzing the most important political and social issues of Farrokhi Yazdi’s divan the originality of his art has been shown on the basis of this theory.
خلاصه ماشینی:
تحلیل درونمایههای اشعار فرخی یزدی بر اساس نظریة زیباییشناسی انتقادی (با تکیه بر غزل و گاه رباعی) دکتر حسین حسنپور آلاشتی 1 رضا عباسی(( چکیده مکتب فرانکفورت یکی از جریانهای فکری است که وظیفة اندیشیدن به زمان حال و درک زمان خود به کمک اندیشه را مؤلفهای برای هر گونه فعالیت عقلانی میداند.
اعضای مکتب فرانکفورت، بر خلاف لوکاچ که یکی از معتقدان زیبایی شناسی مارکسی است و پیروان وی حساب ایدئولوژی را از هنر سوا میکنند و معتقدند که یک اثر ادبی نباید از نظام ایدئولوژیکی خاصی سخن بگوید، چون در این صورت آگاهی دروغینی به مخاطب داده میشود؛ اما در عین حال، زیبایی شناسی انتقادی به منش ایدئولوژیک و محتوای فکری اثر نظر دارد و به آن جنبه از اثر هنری که هشیار کننده و رهایی بخش است و همواره به دگرگون کردن آگاهی مسلط بر افراد جامعه میپردازد، توجه میکند.
26 گاه در عدالتی که فرخی از آن دم می زند، نشانهای از تفکرات سوسیالیستی دیده میشود؛ اما آن بینشی که به نفع مردم باشد و مبین تساوی عموم و برقراری عدالت است، مورد ستایش شاعر قرار میگیرد نه کفر و الحاد سوسیالیستی؛ زیرا شاعر از اعتقادات خود هم سخن میگوید: در شرع ما که خدمت خلق از فرایض است شرع ما که قاعدة اختصاص نیست انصاف طاعتی است که کم از نماز نیست (غ55) حق عوام نیز قبول خواص نیست (غ37) با این حال، فرخی هیچ گاه هنرش را وسیلهای تحت لوای ایدئولوژی خاص در نمیآورد و بدون آنکه تحت نظارت نظامی(ایسم)خاص باشد، نیاز طبقات پایین جامعه را بیان میکند.
طبق نظریة زیبایی شناسی انتقادی، اشعار فرخی ماهیت اجتماعی دارد؛ چون با واقعیات جامعه پیوندی اجتناب ناپذیر برقرار میکند و با نگاه انتقادی خود هیچ گاه اوضاع نامطلوب جامعه را تأیید نمیکند؛ بلکه وضع مطلوبی را مورد توجه قرار می دهد که در جامعه وجود ندارد.