خلاصه ماشینی:
"دو نسخه متفاوت جاده در فیلم سفرهای سالیوان،قلمروروایات جادهای دهۀ چهل را مشخص میکنند:از یک طرف،جادههای آرمان شهری که از لس آنجلس تا نیویورک کشیده شدهو بری کبن(رابرت کامینگز)در فیلم خرابکار(1942)آنها را پیمیگیرد و در خدمت اضطرار زمان جنگ برای به تصویر کشیدنسرزمین امریکا به عنوان سرزمین متحد و یکپارچه است و ازطرف دیگر،جادۀ کابوسی ال روبرتز(تام استرن)در فیلم مسیرانحرافی(1945)که برعکس ایدئولوژی دوران جنگ فیلم اول را،تنها با معکوس کردن جهت سفر جادهای کین،به نمایشمیگذارد.
در واقع هنگامی کهروستی به او دربارۀ اهمیت بیشتر جنسیت از سیاست در طرحکتاب او میگفت،در واقع به کیت یاد میداد که چگونه یک فیلمهالیوودی کلاسیک مانند خود فیلم بیچون و چرا بسازد؛و این،حتا بیش از سخنرانی او دربارۀ رابطۀ جنسی درست میان زن ومرد،به هنگام بازنگری طرح فیلمنامه بر کیت تاثیر خواهد داشت،سفر جادهای او از یک طرف امریکا به طرف دیگر،برای کیت بههمان تحسینی از سرگرمی منجر میشود که برای سالیوان در پایان سفرش پیش آمد؛و یا تحسین سری فیلمهای هوپ و کرازبیاز سرگرمی که با ارجاع به خود و تاکید بر ارزشهای صنعتنمایش در تداومخانه و جاده صورت میپذیرد.
تقابل درخشش و بودجههای سنگین صنعت نمایش باملالآوری مسیر میان نیویورک و لس آنجلس،باعث تفاوت قابلملاحظۀ هالیوود یا سینه با بیچون و چرا و دیگر فیلمهای دهۀ چهل ر این بزنگاه تاریخی،هنگامی کهبزرگراههای ایالتی و فروشگاههایزنجیرهای به اندازۀ امروز متداول نبودند وباعث تغییر الگو و اقتصاد سفر نشده بودند،خود مردم نیز در مورد یکپارچگی فرهنگتودهای که در دهههای بعد بیشتر موردتوجه گرفت،احساسات ضد و نقیضیداشتند."