خلاصه ماشینی:
"علاوه بر آن، بیش از یک شوهر داشتن، هم با طبیعت زن منافی است هم با منافعش؛ نیاز زن به مرد فقط یک نیاز جنسی نیست، بلکه او میخواهد قلب مرد را در اختیار بگیرد تا مرد، هم حامی او باشد، هم برایش فداکاری کند و زحمت بکشد؛ در حالی که در چند شوهری و کمونیسم جنسی، یک زن هرگز نمیتواند حمایت و عواطف خالصانه مرد را به خود جذب نماید و علاوه بر این پولی هم که مرد به زن روسپی میدهد و نیز پولی که زن از راه کار کردن به دست میآورد، نه برای احتیاجات وسیع مالیزن وافی است و نه ارزش آن پولی را دارد که مرد به خاطر علاقه و عشق به زن میپرداخته است{P1P}.
P} حال اگر جامعهای پیدا شود که در آن فزونی نسبی زنان نیازمند بر مردان نیازمند وجود نداشته باشد، دیگر نیازی به تعدد زوجات نیست، البته به شرطی که اولا، با برقراری عدالت اجتماعی و ایجاد اشتغال و درآمد کافی، هر مرد نیازمندی قادر به تشکیل خانواده شود و ثانیا، زن در انتخاب آزاد باشد و از طرف کس دیگری، مثل پدر و برادر به طمع پول، به مرد زندار پولدار فروخته نشود و ثالثا، عوامل تحریک و اغوا که گذشته از زنان مجرد، زنان شوهردار را هم از خانۀ شوهر به خانۀ بیگانه میکشد، اینقدر زیاد نباشد.
اما اگر این فزونی نسبی وجود داشته باشد، منع تعدد زوجات نه تنها پایمال کردن حقوق زن، بلکه خیانت به بشریت است، زیرا آن زنی که از حق تأهل محروم مانده یک انسان است با همۀ عوارض و عقدههای روانی در زمینۀ ناکامیها، که انتقام خود را از زنان متأهل با اغوا کردن مردان جامعه خواهد گرفت."