چکیده:
در زبان فارسی کاربرد الفاظی که مرجع آنها عضو بدن است به رغم تعداد محدود آنها درمفهوم اولیه (ارجاعی ) طبقه واژگانی بازی را تشکیل داده است که درآن طیف وسیعی از انواع مفاهیم غیر ارجاعی مشاهده می شود. این مقاله با هدف بررسی چگونگی گستردگی الفاظ عضو از گونه ارجاعی به غیر ارجاعی و نیز مقایسه ویژگیهای متفاوت صوری ومعنایی آنها تدوین شده است .نتایج این مطالعه نوعی ارتباط هماهنگ یا تصویرگونه را درفرایند تبدیل از یک گونه به گونه دیگر نشان می دهد .
خلاصه ماشینی:
"در این گونه موارد،لفظ عضو در مفهوم غیر ارجاعی تعلق خود را به گروه،طبقه یا جنس خاصی از دست داده و اصطلاحا در آن ویژگی بینشان6 شده است؛ همچون عبارات«ریش گرو گذاشتن»و«زیر پروبال کسی را گرفتن»که به ترتیب نسبت به ویژگی«جنس»و«حیوان»بینشان شده یا این ویژگی در آنها خنثی شده است؛موارد مشابه در زیر عنوان شده است: -پرکندهبال\-بال افکندن -دم دراورده\-زیر بال کسی را گرفتن -به ریش کسی بافتن\-پوزخند -ریشه قالی پوزمال -سبیل کسی را به هم بافتن -ریش و گیس به هم بافتن شرایط دیگری که میتواند باعث تبدیل عنصر عضو به معادل غیر ارجاعی خود گردد،همنشینی آن با الفاظ عضو دیگر یا تکرار آن در یک عبارت واحد است؛همچون موارد زیر: -دستوپاچلفتی -سراپا گوش بودن\-دستوپا نمودن -به دستوپای کسی افتادن\-دستوپا شکسته -چشموهمچشمی\-سرچشم -کلهپا 1-2-2-گسترش در ویژگیهای صرفی ساختاری «اسم»در زبان فارسی به لحاظ ساختاری به انواع«ساده/بسیط»«،مشق»،«مرکب»و«مشتق مرکب»قابل تقسیم است.
به علاوه این مقایسه نوعی هماهنگی،توازن یا به اصطلاح«تصویر گونگی»13 را در سطح ویژگیهای صوری و معنایی در الفاظ عضو نشان میدهد؛همانگونه که تنوع و گستردگی در ساختار(نشانداری صوری)با فاصله لفظ از مفهوم اولیه و صریح است و لذا تبدیل به گونه غیر ارجاعی،ارتباطی مستقیم دارد(در این مورد در بخش 4 بیشتر توضیح داده خواهد شد).
این عناصر نه تنها با مقوله اسم ظاهر میشود همچون موارد ذکر شده در بخش 1-2-2-قسمت الف)بلکه امکان حضور با دیگر مقولات و یا بخشی از آنها را نیز دارد که موارد زیر از آن جمله است: -الفاظ عضو میتواند بخشی از یک عبارت فعلی یا فعل مرکب را تشکیل دهد."