چکیده:
در فلسفه سهروردی ـ مثل هر فلسفه ای که در صدد تبیین حقایق کلی وجود است ـ نحوه صدور کثرت، رکن مهمی در جهان شناسی به شمار می رود و با مبنای مشائین در این باب متفاوت است.
بحث صدور کثرت در آثار اصلی سهروردی چندین مرحله دارد: موافقت با حکمای مشاء در صدور معلول اول، انتقاد بر ایشان در کیفیت انتشار افلاک مادون، تاسیس نظریه جدید با استفاده از اصولی مانند جواز صدور معلول بسیط از علت مرکب، تشکیل عالم از نور و ظلمت، نبودن حجاب بین انوار، نور های حاصل از مشاهده مراتب برتر، نور های حاصل از تابش مراتب فوق بر مراتب پست تر، غلبه و عزت قواهر اعلون نسبت به ادنون و بالعکس، ذلت و محبت مراتب مادون به مراتب برتر.
وی با این اصول، جهات کثرت لازم در عقول طولی را اثبات می کند تا صدور معلول های فراوان عقلی (عقول عرضی یا مثل افلاطونی) از آن ها قابل توجیه باشد. همچنین شیخ اشراق با استناد به برخی امور در مرتبه طبیعت مانند قوای نباتی، دوام انواع و وجود افراد اخس برای هر نوع، تحقق آن ها را دلیل بر وجود مثل عقلیه در مرتبه عالم انوار می داند.
خلاصه ماشینی:
"اگر فاعل آن،یکی دیگر از عقول مراتب برتر باشد باز هم همین ایراد وارد است،زیرا حداکثر سه جهت در آنها قابل فرض است(وجوب بالغیر،ماهیت، امکان ذاتی)،چگونه با دو جهت از این سه،میتوان کثرت بیشمار را توجیه کرد؟پس به طور کلی در عقول مراتب بالا جهات کثرت کافی برای صدور فلک ثوابت وجود ندارد.
(سهروردی 1380:451/1) ممکن است فرض کنیم علت آن،یکی از عقول مراتب نازله باشد،در این صورت، نسبت به فلک بعدی(زحل)سوال میشود که فاعل آن کیست؟اگر از عقول عالیه باشد چرا معلولش محاط به معلول عقول نازله و پس از آن قرار گرفته و کمالاتش کمتر از آن شده است؟و اگر فاعل فلک زحل،پستتر از فاعل کره ثوابت باشد پس باید جهات کثرت بیشتری از آن داشته باشد،چرا که فاعل عقولیاش،بعد از عقل فلک ثوابت است پس جهات کثرت بیشتری از وی دارد.
(سهروردی 1380:139/2) شیخ اشراق اشکال دیگری بر مشائین به این تعبیر وارد میکند که اگر عقول طولی مترتب،علت افلاک مترتب باشند باید هر فلک که مستند به عقل قویتر است کمالات بیشتری نسبت به فلکی داشته باشد که معلول عقل ضعیفتر است.
در زمان ما نیز اگر فیلسوفی در آثار خویش از اموری همچون ذرات بنیادی یا ضد مادهها و سیاهچال و سایر اجرام سماوی که در علوم تجربی مورد قبول واقع شده،سخن به میان آورد و در صدد تبیین نحوه صدور این کثرات از احدیث ذات الهی باشد و مدعی شود که وجود این موجودات متکثر،ناشی از کثرت جهات نازله ملائکه مثالی است و سپس در آینده وجود برخی از این امور،ابطال گردد و حقیقت آنها، چیز دیگری دانسته شود؛اشکالی به مسائل فلسفی و عالم مثال وارد نخواهد بود."