خلاصه ماشینی:
"سه روز پیش در سرسرای همین مرکز با آهو اندوه و اشک و دریغ بر فراز جسد نورباران شدۀ بیروح آنشادروان بهشت آشیان عرض کردم: {Sهر کجا بود گلی رفت به تاراج خزان#باغ یغمازدگان را ثمری پیدا نیست#دل مرغ قفس از رخنۀ دیوار خوش است#حیف و صد حیف در این خانه دری پیدا نیستS}*** امروز صادقانه میگویم: {Sز اشک و آه من دلسوختۀ زار و نزار#ظاهرا حاجت تفسیر و بیان این همه نیستS}*** پس از خاکسپاری آن مرحوم همسر من که مانند من شخصیتغمگین و افسرده و آزردهخاطر بود برای تسلای من گفت:ایرج افشار مانند درخت پر شاخ و برگ و پر گل و میوه بود کهریشهاش در ایران و با استواری تمام همچنان قوی و پر شاخو برگ و پر گل و میوه بود و هست و خواهد بود.
اما حاصل آن شب و آن گفتوگو برای من تابلونقاشی رنگ و روغن بسیار زیبایی از خلیج فارس و زرورقهایبادبانی بومی آن دریای پرماجرای ایرانی بود که مرحوم اسلامکاظمیه نقاشی کرده و امضا کرد و به من هدیه داد و اکنوندر جزو کتب و عکسها و اسناد کتابخانۀ خلیج فارس مرکزدائرة المعارف بزرگ که خود همه را بدان مرکز اهدا کردهامنگهداری میشود و محفوظ است.
اگر روزی فرصت کنم-که این فرصت را نخواهم یافت؛چهآفتاب پریده رنگ عمر من بر لب بام است و دیگر بسیار دیر شدهاست-شاید هزار خاطره بلکه بیش از هزار از دقت و بصیرت وکرامت و معرفت و طهارت و صداقت و توجه و تعمق این مردسختکوش پژوهشگر خستگیناپذیر فرهنگ و ادب ایرانزمینبه خاطر دارم که نمونههای وطنپرستی و فرهنگپژوهی وایراندوستی و بینظری و فداکاری و بی نظیری او و خود دستورزندگانی پاکان و دانشمندان و اندیشمندان و وطنپرستان وایراندوستان خواهد بود."