چکیده:
فرهنگ و زبان و ادبیات دو قوم ایرانی و هندی چنان با هم درآمیخته است که گویی پیکره فرهنگی یگانه ای را تشکیل داده اند. وجود شخصیتهای برجسته فارسی زبان و آثار فراوان فارسی که در شبه قاره هند پدید آمده اند و بدون آنها تاریخ ادب فارسی کامل نمی شود، حکایت از همبستگی دیرینه فرهنگی ایران و هند دارد. یکی از این شخصیتهای برجسته اما گمنام سرزمین هند ،که با تالیف یا تصنیف آثار مختلف ادبی – بلاغی نقش چشمگیری در توسعه و آموزش زبان و ادب فارسی در هند داشته، شمس الدین فقیر دهلوی است. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا ضمن بررسی مختصر اوضاع و احوال سیاسی- اجتماعی و ادبی عصر فقیر دهلوی به احوال و افکار و آثار او بویژه معرفی وتحلیل آثار شعری او در زمینه غزل سرایی و مثنوی سرایی بپردازیم و شیوه و سبک شاعری او را با نقل و مقایسه اشعاری از او و مقلدانش نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
"فقیر دهلوی هم مانند بیشتر هم عصران خود در غزلسرایی،طرز فغانی را برگزید و به اعتراف خودش،زندهکنندۀ طرز فغانی و تازهکننده نام دوستان قدیم است: تا گشت تازه طرز فغانی ز من فقیر#یاران رفته را به جهان نام تازه شد بسیاری از غزلهای او به اقتفای غزلیات بابا فغانی است که به نمونهای از این تقلیدها اشاره میشود: فقیر دهلوی بیمار عشق را به طبیب احتیاج نیست#دردی است درد عشق که او را علاج نیست خوبان دل درست به یک جو نمیخرند#این نقد را به کشور ایشان رواج نیست (فقیر دهلوی،1985:218) بابا فغانی بیمار عشق را سر و برگ علاج نیست#گفتم چنانکه هست،حکایت مزاج نیست این دل که در عیار وفا نقد خالص است#بر سنگ امتحان زدنش احتیاج نیست (بابا فغانی شیرازی،1362:123) فقیر دهلوی در غزلی با مطلع زیر: ای طره شبرنگ چون روزگار عاشق#رخسارۀ تو گلگون همچون کنار عاشق (فقیر دهلوی،1985:244) به غزلی از بابا فغانی با این مطلع نظر داشته است: خرم شبی که گردد معشوق یار عاشق#مست آید و گذارد سر در کنار عاشق (بابا فغانی شیرازی،1362:123) فقیر به اعتقاد خود سبک و سیاق فغانی را مانند عطر خوشبویی در پیکر اشعار خود مالیده است: شعر مرا فقیر،فغانی شنید و گفت#«یوسف نداشت نکهت پیراهن این چنین» که البته مصراع دوم همین بیت نیز از غزل زیر از بابا فغانی اقتباس شده است: عاشق ز چاک پیرهنش مرد و زنده شده#یوسف نداشت نکهت پیراهن این چنین..."