چکیده:
در سپتامبر 1960، نمایندگان دولت های ایران، عراق، کویت، عربستان و ونزوئلا در بغداد گرد هم آمدند تا برای جلوگیری از کاهش مجدد و مستمر قیمت های اعلان شده نفت توسط کمپانی های بزرگ صاحب امتیاز چاره اندیشی نمایند. این نشست منشاء تشکیل سازمان کشور های صادرکننده نفت (اوپک) گردید که هم اکنون نیم قرن از عمر آن می گذرد. تاسیس این سازمان عکس العملی سیاسی به محرکی اقتصادی بود، زیرا طی چند دهه درآمد نفتی برای این کشورها تبدیل به مهم ترین منبع قدرت، مشروعیت و موجودیت شده بود. نمایندگان دولت های عضو به عنوان کارگزارانی سیاسی، درباره سقف تولید نفت سازمان و سهمیه اعضا تصمیم گیری می کنند و از این طریق روی قیمت یک کالای اقتصادی بسیار حیاتی بین المللی اثر می گذارند. از آنجا که مصرف نفت و انرژی از مؤلفه های اساسی تولید ثروت می باشد و ثروت و اقتصاد نیز به نوبه خود شرط لازم برای تولید قدرت و امنیت هستند، بین نفت، ثروت، قدرت، امنیت و سیاست پیوندی اساسی وجود دارد. اوپک با ظرفیت های عظیمی که در جهان از لحاظ میزان ذخایر، تولید، صادرات و ظرفیت مازاد نفت دارد، طی پنجاه سال تبدیل به یکی از مهم ترین سازمان های مؤثر در اقتصاد سیاسی بین المللی شده است و ساختار و کارکردش در اقتصاد و سیاست در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی تاثیر دارد. در این نوشتار چگونگی و چرایی تعامل این سازمان با متغیرهای سیاسی و بین المللی، با رویکرد اقتصاد سیاسی بین المللی و با روش توصیفی- تبیینی مورد بررسی قرار می گیرد. یافته ها و توصیه مهم این کنکاش چنین است که عملکرد بهینه سازمان می بایست تابعی از حفظ فاصله مناسب تصمیمات آن با قدرت و سیاست باشد. بنابراین ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای این نسبت در نیم قرن گذشته می تواند یکی از دستمایه های مهم برای تدوین راهبردهای کار آمد در راستای ماندگاری و کارایی اوپک در نیم قرن آینده باشد.
خلاصه ماشینی:
"در این زمان دو سناریو کف و سقف برایتعامل نفت و سیاست و نقش جمهوریاسلامی ایران میتوانست قابل طرح باشد: 5-2-سناریوی حداقلی وحداکثری انقلاب اسلامی برایاوپک در سناریوی حداقلی،ایران با پشتوانهانقلاب اسلامی و افزایش وجاهت در بینملتهای اسلامی و جهان سومی میتوانستتبدیل به برادر بزرگتر در اوپک شده وخیلی رسمی با نفوذ و هدایت تصمیمات اینسازمان آن را در راستای آرمانهای اسلامی وانقلابی خود به کار گیرد.
نکته بدیعان است که وزیر نفت ایران مهندس سیدجواد تندگویان در همان هفتههای اول درجبهههای جنگ به اسارت عراق درآمد کهعراقیها میخواستند از او به عنوان اهرمفشار استفاده کرده و ایرانیها نیز تلاشهایزیادی در اوپک و غیر آن انجام دادند تا او راآزاد کنند و لذا این امر خود موجب تشدید وتعمیق اختلافات میشد.
در حالی که انتظار میرفت این بار نیزشوکی بر بازار نفت وارد شده و قیمتهاافزایش یابد،بازار ثبات داشت و حتی طیسالهای بعد عرضه بر تقاضا پیشی گرفته وفشاری برای افت قیمت شکل گرفت،بهطوری که اوپک طی دو اجلاس نزدیک به10 دلار از قیمتها کاست )7891,CEPO( .
در اینجا نیز این گزارهمطرح شده بود و میتواند به عنوان یک فرضیهموضوع یک پژوهش دیگر باشد: "اجرای استراتژی سهم بازار توسطعربستان در آن شرایط زمانی خالی از اهدافسیاسی نبود و افت قیمت نفت میتوانست بهطرفین جنگ فشار مضاعفی برای خاتمهجنگ و دور کردن تهدیدها از منفعت وامنیت عربستان وارد کند.
اقدامات به ظاهر اقتصادی کمپانیهای بزرگنفتی در سال 1959 در کاهش قیمتهایاعلان شده با پاسخ و عکس العملی سیاسیمواجه شد و نمایندگان پنج دولت نفتی را دربغداد گرد آورد تا راهی برای جلوگیری ازکاهش مجدد قیمتها و هماهنگیسیاستهای خود ارائه نمایند،زیرا درآمدهاینفتی طی چند دهه تبدیل به اساس قدرت ومشروعیت و امنیت این کشورها شده بود."