چکیده:
امروزه شکاف عمیق بین کشورها و رمز موفقیت در رقابت جهانی، در ارتقای کمی و کیفی فعالیت های پژوهشی و توسعه علمی نهفته است؛ اما این مهم خود به خود اتفاق نمی افتد و نیازمند ارزیابی و برنامه ریزی بر اساس نتایج آن است. از این رو ارزیابی موسسات پژوهشی باید بر مبنای الگویی مناسب و روش های علمی باشد تا به واسطه آن نقاط قوت و ضعف شناسایی شده و بر اساس آن پیشنهادهای عملیاتی مناسبی برای ارتقای فعالیت های علمی موسسات پژوهشی ارائه و به کار بسته شود. در این راستا بررسی تجارب بین المللی نشان می دهد که با توجه به ماهیت علمی موسسات پژوهشی، برای ارزیابی آن ها نیز همچون نظام های دانشگاهی، الگوی اعتبارسنجی که مشتمل بر دو رویکرد ارزیابی درونی و بیرونی است، استفاده می شود؛ اما در تجارب ملی، الگوی اعتبارسنجی تاکنون تنها در نظام های دانشگاهی مورد استفاده قرار گرفته است. در این صورت با توجه به لزوم کاربرد الگویی مناسب برای ارزیابی و ارتقای فعالیت های علمی موسسات پژوهشی، این مقاله درصدد است تا ضمن مفهوم شناسی الگوی اعتبارسنجی و بیان تجربیات بین المللی مربوط به آن، یک دهه تجربه اعتبارسنجی در نظام دانشگاهی ایران و دستاوردهای آن را بررسی کند. سپس به تعمیم کاربرد این الگو در موسسات پژوهشی و ارائه فرایند اجرای آن پرداخته و راهکارهایی را به منظور افزایش اثربخشی آن پیشنهاد کند.
خلاصه ماشینی:
"در راستای نقش مثبت روشهای ارزیابی درونی وبیرونی(اعتبارسنجی)در ارتقای کیفیت مؤسساتآموزش عالی و با تأکید برنامه سوم و چهارم توسعهکشور بر«ارزیابی مستمر دانشگاهها و مراکزآموزش عالی و مؤسسات پژوهشی به وسیله وزارتخانهعلوم،تحقیقات و فناوری»،مسئولیت اجرای آن بهسازمان سنجش آموزش کشور واگذار شد و براساسآن رویکردهای ارزیابی درونی و بیرونی از سال 1379در نظام آموزش عالی ایران مورد توجه قرار گرفت.
اکنون با گذشت یک دهه از اجرایارزیابی درونی و بیرونی در گروههای آموزشی دانشگاههایکشور و دست پیدا کردن به دستاوردهایی نظیر: -تبیین و تصریح اهداف گروههای آموزشی،افزایشسطح مشارکت اعضای هیئت علمی در ارزیابی وتعهد نسبت به ارتقای کیفیت و بهبود فعالیتها،ارائهیک تحلیل جامع و شفاف از عوامل دروندادی،فرایندی و بروندادی و شناسایی نقاط قوت،ضعف،فرصتها و تهدیدها به عنوان مبنایی مستند برایبرنامهریزی توسعه گروه،ایجاد نظام پیشنهادها درسطح گروه آموزشی/دانشکده/دانشگاه/وزارت علوم،تحقیقات و فناوری،کمک به خودتنظیمی امور،تقویت دموکراسی سازمانی،فرهنگ مدیریتمشارکتی و یادگیری سازمانی،ایجاد و تقویت فرهنگکیفیتمداری و پاسخگویی؛میتوان تجارب عملی آنرا به مؤسسات پژوهشی تعمیم داد تا آثار مثبت آندر مؤسسات پژوهشی نیز محقق و منجر به ارتقایفعالیتهای علمی این نهادها و در نتیجه توسعه علمی کشور شود.
به عبارت دیگر با توجه به مشابهتماهیت مراکز پژوهشی با نظام دانشگاهی از نظر این-که عاملان اصلی مراکز پژوهشی را نیز اعضای هیئتعلمی تشکیل میدهند و باید در ارزیابی این نهادهانیز از الگوهای مشارکتی و مبتنی بربررسی تخصصیو نظر خبرگان استفاده کرد و همچنین از نظر این کهکارکرد این مؤسسات نیز در امر پژوهش و عرضهخدمات تخصصی و آموزش در سطح تحصیلاتتکمیلی و دورههای آموزشی برای محققان وپژوهشگران است،میتوان و مناسب است که روشارزیابی درونی و بیرونی(اعتبارسنجی)را برای ارتقایفعالیتها و بهبود عملکرد این نهادها به کار برد."